- به خاطر تبلیغ رعایت حجاب، نیروی پلیس به همکاری بسیجیان معمولی هم بسنده نمیکند و در بخشی از استان اصفهان از اعمال چاقوکشهایی که در باغی خصوصی، جلوی مردان، به زنانشان تجاوز کردن، دفاع میکند (چندی پیش هم در کرمان بسیجی های مارک دار از این کارها میکردن)
- دختر یک انسان خاص را در مراسم فوت پدرش، میکشند
-به زندانی سیاسی ( که جرمش، فریاد زدن درد یک ملتست نه شخص خودش) در حال اعتصاب غذا، آنقدر بی توجهی میکنند تا به راحت ترین وجه ممکن بمیرد (که او از این همه ظلم خلاص میشود ولی جامعه بی عار و درد تر میشود و دست حکومت هم برای جنایت بازتر)
اینها بخشی از خبرهای هفته گذشته است تازه به غیر از ویدئوی انشار یافته از دختر دانشجویی که در زندان به دفعات مورد تجاوز و بدترین بی رحمی ها قرار گرفته و این به غیر از موضوعات همیشگی زندگی در این کشور از جمله گرانی، بیکاری، بی امنیتی (حتی تا حد ترس از عبور یک مکان خلوت در روز روشن)، نبود نیروی انتظامی و قوه قضائیه بدردبخور برای دادخواهی، عدم آسایش روانی عمومی (تا حدی که اکثریت مثل فشفشه منتظر یک جرقه هستن)، نبود تفریح، نبود آینده مطمئن وووو که اینها از وظایف معمولی هر حکومت برای اداره کردن کشور هستن، حالا از آزادی بیان، آزادی اعتقاد و کشور رو به پیشرفت که وظیفه هر حکومت مدرن هم هست و قرار بود ایرانی ها زودتر از منطقه به آن برسند که اصلاٌ نبایستی حرفی زد و .............
در مقابل یک عده این همه جوان و غیر جوان را همین دوسال پیش به دادن هزینه وادار کردن آنهم بدون نتیجه که هیچ، حتی به قیمت یاغی تر کردن حکومت و بی دست و پا تر کردن و بی عارو دردتر کردن مردم ، باز هم برای موج سواری و بزرگ کردن خود، تقاضای راهپیمایی سکوت میکنند تا هر کدام که گرفتار شد به جز خانواده َش که پشت در زندانها بیچاره میکند هیچ مدافع به در بخوری را نبیند.
بس است دیگر، این موج سواران در همین پانزده سال گذشته، از ملاهای حکومتی هم بیشتر شورش را در آورده َن تا حدی که حکومت در جنایت کردن و هر کاری به جز اداره کردن کشور مهارت پیدا کردن، ما در بی عار و دردتر شدن استاد شدیم و اگر شلوار پدر مادرمان راهم حکومتیان جلوی رویمان بکنن، واکنش چندانی نشان نمیدهیم ولی در کنار این سقوط وحشتناک معنویت و فرهنگ از دو طرف، به خاطر چند روز عزاداری کردن اسم خدا سراسر روز از زبونمون نمیفته و انگار همین دیروز از تو جیبش در اومدیم....
- دختر یک انسان خاص را در مراسم فوت پدرش، میکشند
-به زندانی سیاسی ( که جرمش، فریاد زدن درد یک ملتست نه شخص خودش) در حال اعتصاب غذا، آنقدر بی توجهی میکنند تا به راحت ترین وجه ممکن بمیرد (که او از این همه ظلم خلاص میشود ولی جامعه بی عار و درد تر میشود و دست حکومت هم برای جنایت بازتر)
اینها بخشی از خبرهای هفته گذشته است تازه به غیر از ویدئوی انشار یافته از دختر دانشجویی که در زندان به دفعات مورد تجاوز و بدترین بی رحمی ها قرار گرفته و این به غیر از موضوعات همیشگی زندگی در این کشور از جمله گرانی، بیکاری، بی امنیتی (حتی تا حد ترس از عبور یک مکان خلوت در روز روشن)، نبود نیروی انتظامی و قوه قضائیه بدردبخور برای دادخواهی، عدم آسایش روانی عمومی (تا حدی که اکثریت مثل فشفشه منتظر یک جرقه هستن)، نبود تفریح، نبود آینده مطمئن وووو که اینها از وظایف معمولی هر حکومت برای اداره کردن کشور هستن، حالا از آزادی بیان، آزادی اعتقاد و کشور رو به پیشرفت که وظیفه هر حکومت مدرن هم هست و قرار بود ایرانی ها زودتر از منطقه به آن برسند که اصلاٌ نبایستی حرفی زد و .............
در مقابل یک عده این همه جوان و غیر جوان را همین دوسال پیش به دادن هزینه وادار کردن آنهم بدون نتیجه که هیچ، حتی به قیمت یاغی تر کردن حکومت و بی دست و پا تر کردن و بی عارو دردتر کردن مردم ، باز هم برای موج سواری و بزرگ کردن خود، تقاضای راهپیمایی سکوت میکنند تا هر کدام که گرفتار شد به جز خانواده َش که پشت در زندانها بیچاره میکند هیچ مدافع به در بخوری را نبیند.
بس است دیگر، این موج سواران در همین پانزده سال گذشته، از ملاهای حکومتی هم بیشتر شورش را در آورده َن تا حدی که حکومت در جنایت کردن و هر کاری به جز اداره کردن کشور مهارت پیدا کردن، ما در بی عار و دردتر شدن استاد شدیم و اگر شلوار پدر مادرمان راهم حکومتیان جلوی رویمان بکنن، واکنش چندانی نشان نمیدهیم ولی در کنار این سقوط وحشتناک معنویت و فرهنگ از دو طرف، به خاطر چند روز عزاداری کردن اسم خدا سراسر روز از زبونمون نمیفته و انگار همین دیروز از تو جیبش در اومدیم....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر