با دو اتوبوس ويژه دیگر این مبحث را ادامه میدهم
ويژه سه:
و اما لذتهای روانی دلیل اصلی رفتار غیر ارادی و یا اختیاری ما هستن یعنی در برابر لذتها، اوج اراده با غیر اراده ای ها مشابه میشوند و با همین متوجه میشویم تا چه حد از رفتار ما را تحت پوشش دارند، ... که این لذتها را میتوان به این شکل در مغز تقسیم بندی کرد:
و اما ما سه جور "من" هم داریم، الف- من های بدوی: این منها درست به مانند من حیوانات کار میکنند یعنی کاملاٌ معطوف به "قدرت فیزیکی" و " اعمال ترس" هستن ب- من های در حال گذار: این دسته شامل "من هایی" میشود که به "زرنگ بازی" معطوف شده َن به عبارت بهتر استفاده از نوعی عقل برای دست یابی به موفقیتها و موقعیتهای بهتر، درست مثل برخی از کارهای کمدینها از جمله "مستر بین" و ج- من های پیشرفته: این من ها به افرادی تعلق دارند که پاداش خود را از آگاهی و دانستن میگیرند، به عبارت دیگر کلیه رفتار را باز شناسی میکنند و برای خود بازتعریف میکنند
ولی از بزرگترین مشکلهای سیستم لذت و کامجویی روانی در بشر اینست که چون لذت به باور و عادت ربط دارد، مثل آگاهی و عقل رشد نمیکند (و به همین علت شعور براحتی رشد نمیکند)
ویژه چهار
و اما تمایلات قوی درون هر فرد چه هستن و با آنها چه میتوان کرد؟
نیازهای درونی، شکل دهنده این تمایلات هستن، از جمله: غذا، امنیت، تندرستی، جنسی، برتری جویی، داشتن اطلاعات و آگاهی
از میان اینها میتوان تمایل به آرامش با محافظه کاری – ترس، تمایل استیلا جویی و تمایل جنسی را به عنوان تمایلات قوی برچسب زد که بسیاری از اعمال روانی ما را تحت کنترل خود دارند
این تمایلات در درون افراد به چند شکل خود را نمایان میکنند، حس نیاز، حس لذت و حتی حس زیبایی شناسی ولی همانطور که در اول هم اشاره کردم، اینها شکل اولیه و پردازش نشده ای در درون افراد دارند که ممکن است برای رسیدن، جریانهایی را تعقیب کنند که دقیقاٌ نتیجه عکس داشته باشد و باعث افتادن ما به دره تناقض شوند و پردازش آنها هم در یک پروسه آگاهانه ، همینطور اجتماعی و شانسی صورت میگیرد که نمود آنرا به راحتی نمیتوانیم پیدا کنیم (رجوع شود به طبقه متوسط کیست و چیست؟)
خب برای کنترل آنها گردونه را به نحو دیگری میچرخانم: آیا ما خود میدانیم درونمان از ما چه میخواهد؟
بله میدانیم
ولی آیا مصداقها و جزئیات آن گرایشات را بطور شسته رفته هم میدانیم؟
خیر نمیدانیم
پس جزئیات را در ابتدا بایستی بطور مشخص، نسخه برداری کرد تا تازه بتوانیم بشناسیم و بعد از آن برای کنترل عملکردشان، کار مفیدی انجام دهیم
ادامه دارد ...
ويژه سه:
و اما لذتهای روانی دلیل اصلی رفتار غیر ارادی و یا اختیاری ما هستن یعنی در برابر لذتها، اوج اراده با غیر اراده ای ها مشابه میشوند و با همین متوجه میشویم تا چه حد از رفتار ما را تحت پوشش دارند، ... که این لذتها را میتوان به این شکل در مغز تقسیم بندی کرد:
1- لذتهای روانی ناشی از "من" بودن:
از صبح تا شب درونِ منِ خود زندگی میکنیم و تنها زمانی که میتوانیم از این قفس تا اندازه ای خلاص شویم، زمانهاییست که قصه ای را تعقیب میکنیم یا فیلمی را نگاه میکنیم و این زندان خلاصی ناپذیر با سیستم اولیه پاداش - سرکوب کار میکندو اما ما سه جور "من" هم داریم، الف- من های بدوی: این منها درست به مانند من حیوانات کار میکنند یعنی کاملاٌ معطوف به "قدرت فیزیکی" و " اعمال ترس" هستن ب- من های در حال گذار: این دسته شامل "من هایی" میشود که به "زرنگ بازی" معطوف شده َن به عبارت بهتر استفاده از نوعی عقل برای دست یابی به موفقیتها و موقعیتهای بهتر، درست مثل برخی از کارهای کمدینها از جمله "مستر بین" و ج- من های پیشرفته: این من ها به افرادی تعلق دارند که پاداش خود را از آگاهی و دانستن میگیرند، به عبارت دیگر کلیه رفتار را باز شناسی میکنند و برای خود بازتعریف میکنند
ولی از بزرگترین مشکلهای سیستم لذت و کامجویی روانی در بشر اینست که چون لذت به باور و عادت ربط دارد، مثل آگاهی و عقل رشد نمیکند (و به همین علت شعور براحتی رشد نمیکند)
ویژه چهار
و اما تمایلات قوی درون هر فرد چه هستن و با آنها چه میتوان کرد؟
نیازهای درونی، شکل دهنده این تمایلات هستن، از جمله: غذا، امنیت، تندرستی، جنسی، برتری جویی، داشتن اطلاعات و آگاهی
از میان اینها میتوان تمایل به آرامش با محافظه کاری – ترس، تمایل استیلا جویی و تمایل جنسی را به عنوان تمایلات قوی برچسب زد که بسیاری از اعمال روانی ما را تحت کنترل خود دارند
این تمایلات در درون افراد به چند شکل خود را نمایان میکنند، حس نیاز، حس لذت و حتی حس زیبایی شناسی ولی همانطور که در اول هم اشاره کردم، اینها شکل اولیه و پردازش نشده ای در درون افراد دارند که ممکن است برای رسیدن، جریانهایی را تعقیب کنند که دقیقاٌ نتیجه عکس داشته باشد و باعث افتادن ما به دره تناقض شوند و پردازش آنها هم در یک پروسه آگاهانه ، همینطور اجتماعی و شانسی صورت میگیرد که نمود آنرا به راحتی نمیتوانیم پیدا کنیم (رجوع شود به طبقه متوسط کیست و چیست؟)
خب برای کنترل آنها گردونه را به نحو دیگری میچرخانم: آیا ما خود میدانیم درونمان از ما چه میخواهد؟
بله میدانیم
ولی آیا مصداقها و جزئیات آن گرایشات را بطور شسته رفته هم میدانیم؟
خیر نمیدانیم
پس جزئیات را در ابتدا بایستی بطور مشخص، نسخه برداری کرد تا تازه بتوانیم بشناسیم و بعد از آن برای کنترل عملکردشان، کار مفیدی انجام دهیم
ادامه دارد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر