۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

اتوبوسی به سمت دموکراسی: فصل دوم (9)



روز سوم از موضوعات دموکراسی با توضیحات رضا به این شکل آغاز شد


دشمنان دموکراسی در ایران

بیش از صد سال از حرکت معاصر ایرانی ها برای رسیدن به دموکراسی از انقلاب مشروطه میگذره ولی بیش از دو هزار سال از اولین حرکت بشر برای رسیدن به حقوق بشر با امپراطوری هخامنشی گذشته گرچه رویدادهای تاریخ را بایستی با وسواس بررسی کرد ولی در این شکی نیست که ایران یکی از پیشرو ترین کشورهای منطقه برای رسیدن به دموکراسی با تجربه های پر هزینه است و چون گروه مامان در مورد سیاست، مطالبی ارائه خواهند کرد، موضوع را کوتاه میکنیم و به دشمنان دموکراسی در ایران، نگاهی میندازیم


معصومه: خاله یک عینک هم میزدی اینطور که تو ارائه میکنی، خیلی بهت میاد!

رضا: از نقطه نظر ارائه، در شهر به من پیشنهاداتی شده بود ولی بهنام میخواد با عینک دودی، ارائه کنه

نادیا: وای وای ... چه کلاسی! مادر بزرگمون هم فوت کرده که بهت بدیم

رضا: بله از دشمنان دموکراسی در ایران میگفتیم، همین نادیای خودمونه چرا راه دور بریم

احمد با خنده: ادامه بده اینها دست به یکی کردن که تو را از کلاس بندازن که انداختن

رضا خیلی جدی و با ژست: داشتیم چی میگفتیم؟ آها از دشمنان ما هم این خوش تیپی و با کلاسیمونه

سعید، بزن دستو!

شلوغ کردن و دست زدن و هر که یک متلکی گفت

رضا: منم از کلاس ملاس میگذرم... بفرما! از بزرگترین دشمنان دموکراسی در ایران، خودمون هستیم، یعنی ایرانیهای پیشرفته و مشکل ناخودآگاه ما هم با دموکراسی اینه که 1- صادق نیستیم و خلوص نداریم وارزش گم کرده هستیم و براحتی گول میخوریم و بازیچه میشیم 2- قدر خودمون را نمیدونیم و خیلی راحت گم و گور میشیم و اختیارمون را به دست عقب مونده ها میسپاریم 3- با هم نمیسازیم و به هم اعتماد نداریم 4- خیلی پرمدعا هستیم 5- تو مسائل عقلی هم بسیار هیجانی و احساساتی گذرا میشیم 6- برای خلاقیت ارزش کمتری قائلیم و برای تقلید، خیلی بیشتر 7- مسئولیت اشتباهات خود را نمیپذیریم

به هر شکل هر جامعه ای برای حرکت به قشر پیشرفته توجه میکنه و جامعه ما هم در گذرگاه های مهم تاریخیش توجه کرده و میکنه ولی به علت این مشکلات، ما حرکت نمیکنیم

احمد: دمت گرم خوش تیپ! این همون عوامیته که من گفتم

نادر: اتفاقاٌ میخواستیم ازت بیشتر بپرسیم و خوب شد خودت گفتی، بیشتر توضیح بده

احمد: عوام کسیه که ارزشها و مرامهایش را جامعه، ترس و جریان باد تعیین میکنه ووقتی پیشروها هم عوام میشن از قشر عقب مونده، خط میگیرن و با مدعا خود را متمایز نشون میدن و به این ترتیب ما با روشنفکری عوام سرو کار داریم

معصومه: آره! من نگاه میکنم به همین ایران امروز خودمون، یک عده مثلاٌ روشنفکرن ولی حرفهایی میزنن که وقتی خوب نگاه میکنی ، خودشون هم به حرفهای خود اعتقاد زیادی ندارن

بهنام: خاله درست میگه و به خاطر سوء استفاده همینها هم توی مسابقه ای میفتن که ماحصلش فقط پوله و مرگه و دیگر هیچ

امیر: پس بیشترین مقصر نرسیدن به دموکراسی در ایران، قشر پیشرفته هستن در صورتیکه همیشه به شعور قشر پایین گیر میدن

رضا: آره! اتفاقاٌ مسئولیت اشتباهات خودشون را هیچ وقت هم نمیپذیرن

احمد: میانگین هوش در ایران کم نیست و پایین دست شدن هم کمتر به شعور افراد ربط داره و بیشتر مربوط به نبود امکانات اولیه رشد و عدالته و از طرف دیگه همین میزان خوب هوش عمومی باعث شده که پر مدعا باشیم و کمتر با هم بسازیم و وقتی اینرا در کنار تمایل کمتر به خلاقیت که رضا گفت، بذاریم، واقعاٌ معجون خطرناکی از عقب موندگی و افاده، بوجود میاریم


رضا: از دشمنان بزرگ دیگه ی دموکراسی در ایران، دین و مذهبمونه، من خودم را یک آدم دیندار میشناسم و با اعتقاد و ایمان زندگی کردم ولی همیشه از خودم میپرسم، رخنه این مذهب به شدت خرافاتیه که به ضد ارزشهای دینی و خدایی رنگ ارزش پاشیده ولی از کجا و چطوری بوده؟ یعنی چه قبایلی در این کره خاکی پیدا میشن که این مذهب معرفت و زندگی خراب کن را انتخاب میکنن؟ به هر شکل شکی وجود نداره که یکی از بزرگترین دشمنان دموکراسی در ایران دین و مذهبمونه و با ارادتمون به اینها، ارادت به آزادی و حقوق بشر کم شده و با صراحت روشون پا میذاریم و خودآگاه و ناخودآگاه فکر میکنیم، رستگاریه!

مزدک: دمت گرم رضا! فکر نمیکردم این مطلب را به این شکل بیان کنی، باورم نمیشه، در مورد نداشتن خلوص و گم کردن ارزش و نقش مذهب در بروز دیکتاتوری خیلی جالب گفتی

رضا: ما اینجا زحمت زیادی نمیکشیم و با جون و زندگیمون بازی نمیکنیم که به چیزی "رودربایستی" داشته باشیم و چشممون را به روی حقیقت ببندیم

برای رضا دست زدن و او ادامه داد

و اما بقیه دشمنان دموکراسی در ایران

کشورهای قدرتمند، موقعیت ژئواستراتژیک ایران و نفت

نفت و گاز تامین کننده انرژی برای صنعت، کشاورزی و زندگی بشر هستن و وجود این کالای استراتژیک و موقعیت ایران در کره زمین و خاور میانه جریان قدرت را در ایران، به شدت خارجی کرده و همین باعث نفوذ و دخالت بیش از اندازه آشکار و پنهان قدرتهای بزرگ در سیاست کشور شده است، به عبارت بهتر ایران کشور ثروتمند و مهمیست که با دیکتاتوریش، ایرانیها یا صاحبان اصلیش بی خاصیت میشوند و خود دیکتاتورها هم صاحب واقعی مملکت نیستن و خوب میدونن به همین علت به شدت سعی میکنن با چپاول و اقتصاد الیگارشی از زمان قدرتمندی خود نهایت استفاده را ببرن


دشمن بعدی دموکراسی خود فرمول بندی ایرانه، کشوری با قوم و نژادهای متنوع که دیکتاتورها بطور مصنوعی و ظالمانه بندهای ایران را به هم پیوند زده و همین هم باعث بوجود آمدن جریانهای خشن و افراطی در قومهای ایرانی شده که انگار فقط دیکتاتوری میتونه کنترلشون کنه یعنی از دارویی استفاده میکنیم که اگه نباشه، خود بیماری هم از بین میره


البته دشمنی های دیگری هم وجود دارن که چون اهمیت کمتری دارن، موضوع را زودتر تموم میکنم تا علی بتونه امروز موضوعش را ارائه کنه

لاله: خب چرا نظم را به هم میزنید؟ علی فردا ارائه کنه

امیر: خیلی هم دلتون به زمان خوش نباشه، تکلیف ما اصلاٌ روشن نیست


علی میخواست بره مطلب بعد را ارائه کنه که با مخالفت عده زیادی روبرو شد

بهنام: امروز بهترین کار اینه که زودتر کار را تموم کنیم و بریم گشتی بزنیم

امیر: نه دسته جمعی، مثل تابلو میمونیم، من که میمونم هر که میخواد بره

احمد: آره ما میمونیم، جوونها برن دو گروه بشید و برید تفریح، سینمایی، استخری، هر جا دوست دارید


عده ای راهی شدن

امیر: جعفر، تو کجا داری میری، پیرمرد؟

جعفر: نمیدونم واله، از نادیا بپرس

احمد با خنده: خوبه دیگه، خود نادیا کجا داره میره؟

نادیا: من تو قبرستونی که یک مشت پیرمرد، توش میشینن و تکون نمیخورن، وای نمیسم، جعفر هم میل خودشه

جعفر: نه منم میام


به این ترتیب و با متلکی که نادیا به احمد و امیر انداخت، اونها هم راهی شدن و در گروه های مختلف هر کدوم یک طرف رفتن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر