۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

جنبش سبز زنده است چون... جنبش سبز مرد چون...


جنبشی زنده شد، اسم سبز گرفت، جنگ سر رای بود، کامران دانشجو در شبی که بخش بزرگی از ایران نخفت، از سرشب تا خود صبح با وقاحت، دروغ گفت و کثافت بافت و احمدی نژاد هم برنده این دروغ، مخالفینش را خس و خاشاک خواند تا حرارت مخالفت بیشترشد ولی جنبشی به فراگیری کل ایران به جنبش قرمه سبزی تبدیل شد و شکست خورد

چرا قرمه سبزی؟ چون که درست مثل جنگ ایران و عراق دو طرف با الله اکبر بر هم تاختن و منافعش هم تمامی به دیکتاتورها رسید، مخالفین بدون داشتن دیسیپلین مخالفت، کار جنگ را شخصی کردن، امام اینطوری گفت نه آنطور، ما اینطوری هستیم و شما آنطوری تا اینکه عده زیادی اسیر شدن، شکنجه شدن، عده ای مورد تعرض قرار گرفتن، کشته شدن، اعدام شدن ولی هیچ دفاع فراگیری به جز عجز و لابه برای اسیران صورت نگرفت و این جنبش ملاک زنده بودن خود را عدم دستگیری رهبرانش قرار داد و به این ترتیب یک مخالفت عمومی، بغض فروخورده ای نه سی ساله که صد ساله، نادیده گرفته شد و افکار جلوداران که قرار بود رهبری نکنن وبه تمام معنی خود را جلوی حرکت انداختن شد ملاک و بقیه هم طبق معمول این ایران خام شدن یا خفه و چون آنها نماینده مخالفین نبودن، مبارزه با دیکتاتوری نظامی مذهبی به خونخوار شدن بیشتر آن و بی خاصیت تر شدن جان آدمی انجامید و سلاح مخالفت بدون خشونت، چیزی به جز جان آدمی نبایستی باشد که وقتی آنهم حمایت و قدرت اکثریت را نداشته باشد، شکست میخورد

جنبش شکست خورد چون: کامران دانشجو وزیر علوم شد و با همان وقاحت، خواهان با خاک یکسان شدن دانشگاه ها شد که با رهبر مطلقه هم نظر نیستن ... که استادشان با شعار مذهبی هر روز درسشان را شروع نمیکنند
جنبش شکست خورد چون: احمدی نژاد رئیس شد و همچنان همان کثافتهای گه هر بار بر زبانش جاریست
جنبش شکست خورد چون: به جز اسیران و خانواده های دردمندشان به درستی و بطور عملی کسی درگیر اسارت آنها نشد
جنبش شکست خورد چون: بدون دیسیپلین و بدون برنامه ریزی و با این صدای مخالفت، با حکومتی که به واسطه اشتباهات مخالفینش مار خورده و افی شده، دیگر قادر نیست حرکت عمومی ایجاد کند و اینگونه شلوغ بازی های بدون فکر از فردای بی نتیجه که ما در روز فلان، بیسار میکنیم، بیشتر گور خودش را میکند و عرض خود میبرد و زحمت مخالفین بدبخت حکومتی فاسد، میدارد
( افرادی که با اینگو
نه حمایت نشدن زندانیهای سیاسی و اینگونه حکومت یاغی و افسارگسیخته هنوز هم در ستیز خیابانی میخواهند عده ای شرکت کنند، یا وجدان ندارند وگرنه نمیتوانند جوابگوی هزینه های بی علت پرداختی آنها باشند و یا تعقل سیاسی و یا فکر میکنند مانند بالانشینها که دارند خاله خاله بازی میکنند، اینها هم با بچه بازی کاری از پیش میبرند)
......

و اما جنبش سبز شکست نخورده چون: ایران درست به مانند یک بشکه باروت و با ابهام بزرگ آینده است که مخالفتهایش سر سکوت نخواهند داشت و معلوم نیست با چه جرقه ای به آتشی سهمگین تبدیل خواهد شد و اینرا هم حاکمیت و هم قدرتهای نگه دار آنها میدانند
جنبش سبز زنده است چون: همچنان نفس میکشد و دلیل زنده بودنش هم دستگیر نشدن رهبران اسمیش نیست که تا این لحظه قدرت نسبی حکومت را موجب شدن، دلیل نفس کشیدنش پالایش شدن آنست که این پالایش در عین مخالفت برخی، بخوبی دارد پیش میرود (هر چند خیلی دیر و کند)
جنبس سبز زنده است چون: بر جریان زمان، تکنولوژی، علم، حقوق، انسانیت، آزادی و رفاه منطبق است، درست برخلاف حکومتی که متعلق به دیروز بوده و مرده و اگر همچنان در عین مردگی جان زنده ها را میگیرد، از هیچ بودن مخالفانش هست که بالاخره با تلنگر جنبش سبز این هم ازقرمه سبزی بودن در خواهد آمد .....


۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

به خدای مذهب/دین چه ربطی داره؟

در ماه میهمانی خدای مسلمانان، بدترین سیل در پاکستان مسلمان اتفاق میفته و بیش از بیست میلیون نفر آواره میشن، به یک مسلمان اگه بگی این خدا هیچ کاره هست و یک بت، میگه چه ربطی داره؟ طبیعت کار خودش را میکنه، بعد میپرسی چطور خدای شما تو قرآن این همه تهدید و هارت و پورت کرده که از طبیعت برای انتقام از کافران به اسلام استفاده میکنه، ولی ربطی نداره؟
..............
در عربستان سعودی، ایران و سایر حکومتهای مذهبی یکی از بدترین تبعیضها علیه انسان برقراره و حقوق بشر این بزرگترین دستاورد انسانی و اخلاقی بشر به کل نادیده گرفته میشه، باز هم میگی این همه ظلم و جور که مثلاٌ این مسلمانان میکنن، به خاطر بت پرستی مسلمانهاست و باز هم میگن چه ربطی داره؟ هر چی که هست از مسلمانی ماست و یک مسلمان کاملاٌ ذهنی، متناقض و بدون قدرت را برای تو متصور میشن
...................
در ادیان و همین اسلام، مشتی یاوه و خرافات به اسم خدا و خلقت به هم بافته شده که در حد یک وزغ هم
از حقیقت جهان اطلاعی ندارن چون اون کار طبیعی خودش را میکنه در صورتیکه این ادیان، بشر را از کار طبیعی خود که همان حقیقت جویی است باز داشته ن، باز هم میگه چه ربطی داره؟ این را خدای تبارک و تعالی برای بشر هزاران سال پیش گفته و البته اینبار مسلمونی خود خداشون هم در گرو مسلمانان میشه تا این کلمه مثلاٌ تطهیر بشه و نه خدا و نه مسلمانی و نه اسلام را نتونن به عنوان یک موجود با حقیقت معرفی کنن
..............
حالا چرا ربط داره؟

سیل در پاکستان از لحاظ علمی هم به این خدا ربط داره، چرا که فرصت لازم برای اصلاج مسیلها و رودخانه ها و ... را روی خرافات و یاوه و تولید بچه میگذارن، این چندش آوره زنهایی به وفور در اونجا دیده میشن که حتی قبل از این سیل هم بدبختی و گدایی وجودشون را فرا گرفته ولی یک بچه تو شکم و چند تا بچه کوچیک و درشت دورشون را گرفته و به این ترتیب کل کره خاکی را تهدید میکنن تا اسلام در رقابت مسخره ادیان/مذاهب برای تولید سیاهی لشگر عقب نمانده است
...........
خدای ادیان/مذاهب امروز، از لحاظ علمی به مراتب عقب مونده تر از هزار و چهار سال پیشه که بطور طبیعی در زمان خودش علمی بوده وهمین باعث بوجود آمدن مشتی آدم مالیخولیایی و مجنون روی کره زمین شده که تو هوا زندگی میکنن و همینها هم تازه میخوان چراغ روشن کل بشریت باشن و به این ترتیب نه بایستی کاری به کارشون داشت و تازه بایستی به تمامیت خواهیشون خواهی نخواهی باج بدی و این نفرت آوره از روی ملاها بخوای خدای جهان را بشناسی که یا مالیخولیایی یا بدون خدا میشی
چه در طبیعت که به شدت خرابش میکنیم و اون هم به شدت حال ما را گرفته و خواهد گرفت
پس ربط داره چون ما در اوج جهالت حال طبیعت را میگیریم و اون هم به شدت حال ما را میگیره در صورتیکه حد زیادی از این جهالتها، امروز بی معنی هستن و علم امروز مسائل مهمی را نشون میده و بشر دوپا در هیچ جای این کره خاکی درست پایبند به دانسته های خودش نبوده و بیشتر پایبند ندانسته های خویش ست و به یاوه های گذشته وصله به همین علت هم این جتگ و خودپرستی روی زمین از بین نرفته و تا ما درست نشیم هم نخواهد رفت........

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

رحیم مشایی این موجود متناقض، در خدمت علی خامنه ای است!


در دوران اول ریاست محمود احمدی نژاد، رحیم مشایی به موجودی متناقض تبدیل شد و جریان هم این بود که پس از به قدرت رسیدن احمدی نژاد، ائتلاف علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد به جز قدرت گرفتن باند سپاه در کشور بایستی نمود مهم دیگری هم داشته باشد و آنهم برخورد پنهان علی خامنه ای با ملاهای قم بود که او در حد و اندازه رهبر فاقد درجه آخوندی بود و به همین دلیل برخورد احمدی نژاد با ملاها هیچ دلیلی به جز نیت علی خامنه ای نمی توانست داشته باشد که در میان سکوت معنا دار خامنه ای اینکار به رحیم مشایی سپرده شد.

اما در دور دوم احمدی نژاد با فعالیت جنبش سبز و بگیر و ببند و بکش فراوان، خیمه مطلقیان نیاز به ائتلاف قوی داشت و در برخورد مجلس با احمدی نژاد اینبار او با رحیم مشایی به مشکل برخورد کرد و این موجود ناقص ساخته شده که در قلب مطلقیان بایستی ساز مخالف با ملاها بزند را تقریباٌ به کناری گذاشت تا به موجود ایران گرا تبدیل شود و به این ترتیب به ملاها بگویند این آدم اساساٌ اینگونه است و توطئه ای در کار نبوده

والبته
این موجود متناقض اگر خود بخواهد به موجودی پر سر و صدا در آینده تبدیل خواهد شد که هم در رسانه های خارجی بر اساس منافع کشور خود بتوانند با توجه به او مشروعیتی به احمدی نژاد بدهند و همینطور شاید بتوانند عده ای را در کشور گول بزنند.

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

خمینی موثر در کودتای منفور 28 مرداد، به اسطوره ماه نشین 57 تبدیل میشود

شخصی مثل خمینی در کودتای 28 مرداد 32 نقش داشته است (مصاحبه اخیر ابوالحسن بنی صدر) آنهم کودتایی که بی شک از همان زمان هم از نگاه عمده ایرانی ها به شدت منفور بود و این شخص در سال 57 ظرف مدت کوتاهی تبدیل به اسطوره میشود، ماه نشین شده و بعد به دیکتاتوری نظامی و سرکوب گر تبدیل میشود و معلوم نیست تو همه آن 25 سال مردم و روشنفکران شریف ایران کجا بودن؟ به جز اینکه در کابوسی از سرکوب و شکنجه و عقب ماندگی دست و پا میزدیم و به عمد از خواب بیدار نمیشدیم و نمیشیم!
این قصه ها از داستان کربلا که بخش مهمی از هر سال را به خود مشغول میکند به شدت دردآور و گریه آور ترن.......

تا همین چند سال پیش به خاطر نبودن مدرک، کودتا عاملی صرفاٌ درونی دانسته شده تا اینکه آمریکا و انگلیس مدارک دخالت نه چندان پنهان خود را منتشر میکنن و در شب 28 مرداد سال 89 بی بی سی صدای فارسی حتی بیان میکند که سفارت انگلیس برای کاشانی در آن زمان ده هزار دلارفرستاد و از سرنوشت پول هم خبری در دست نیست... و در مصاحبه ای سفیر وقت دولت فخیمه در ایران با افتخار میگوید هر کس از سفارت انگلیس پول میگرفته، آدم وطن پرست و منطقی بوده است
که البته توی این ایران بی صاحب چرا که نه؟ حق او و تمام وطن پرستان منطقی خورده شده که حداقل نه مثل خمینی تا ماه که تا یک گنبد امام زاده بالا برده نشده اند.

آری زندگی کردن و پرسه زدن در سیاست این کشوربرای افرادی که با صداقت، حرکت میکند، نتیجه ای به جز افسردگی نخواهد داشت، در ایرانی که همه چیز در تبلیغات گم شده، کاش مردم و روشنفکران فهمیم ایران حداقل هیچی نمی فهمیدن تا مشقهای ازمابهتران به نام آنها نوشته نمیشد.

نقش همین بی بی سی در تشکیل انقلاب اسلامی و اسطوره شدن خمینی به هیچ وجه پوشیده نیست و این اوج افسردگی و مرگست که بعد از قرنها خرابکاری ملاها و مذهب تو این مملکت، رهبران مخالف دیکتاتوری ما هنوز هم از آخوند و شبهه آخوند تشکیل شده ن که طی سی سال گذشته پرونده مطلوبی در دفاع از آزادی نداشتن مگر همین یکسال پیش درست مثل خمینی در بازه زمانی 56-57 و صد البته خمینی در سال 57 خیلی گنده تر و با ارزش تر از امثال موسوی و کروبی ارزیابی میشد آنهم نه فقط توسط مردم که حتی از دید عمده روشنفکرها. هر چند اینبار هم در پیدا کردن نقش برای این رهبران در یک سال گذشته، بی بی سی بی تاثیر نبوده واین بازی تکراری و مفرح بی بی سی برای ما بازی نکبت و مرگ و زندگی بوده و خواهد بود
و البته تا این همه مردم ایران، سطحی، احساساتی و وابسته به تبلیغات هستن، چه آنها که بر ما با دیکتاتوری حکومت میکنن و چه آنها که جایگزین میشوند همه ازهمین وطن پرستان منطقی بوده و خواهند بود ولی به چه قیمت ما ایرانی ها اینقدر پست شدیم که اینقدر براحتی با همه نسلهای ما بازی میکنن؟
البته امیدوارم این دفعه اینقدر بدبختی بکشیم تا بلکه از پستی بیرون بیاییم نه کثافتهای خود را برای دوره های بعد و نسلهای بعد هم ببریم

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

مگه قراره خود به خود چه اتفاقی بیفته؟


" این دروغست که سحر نزدیکست، سی سال بیشتره که کاری نمیکنیم و به خود وعده فردا را میدیم و وضع هم بدتر شده، حداقل به آینده پر از ابهام نزدیکتر شدیم؟!
"

اولی: ببین چند روز دیگه 28 مرداده و در سالهای مختلف در این روز اتفاقات بد یک هول و بلا برای ایران افتاده
دومی: خب از این بدترمون بشه چی میشه؟
اولی: تا خراب نشه دیگه درست نمیشه
دومی: آره انگار همه منتظر یک چیزی هستن، اون یکی اعتصاب غذا میکنه تا از شر زندون به هر ترتیب برای مدتی هم شده راحت بشه، این یکی ریش سفید میگه نکن جانم صبر داشته باش! اون یکی میگه خدایا به دادشون برس! مگه قراره چه اتفاقی بیفته؟ روزی صد دفعه مردیم که روزی صد دفعه بمیریم اونم برای فردا، حس خوبی از فردا ندارم
اولی: خب با این وضع و بی برنامگی و صد پارچگی و ترس مگه قراره اتفاق خوبی هم بیفته؟
دومی با اشک: ای خدا به دادمون برس!
اولی: تو هم دیوونه ای همین الان یک جورایی نگفتی اون یکی ریش سفیده به خدا پناه میبره؟
دومی: من دیوونه نیستم، دل شکسته ام! از دیروز، امروز، از فردا بدم میاد، چیکار باید بکنم؟
اولی: کاری که از دست ما بر نمیاد، فقط باید صبر کنیم
دومی: آره اندکی صبر سحر تاریکست!
اولی: مرسی از خودمون که اینقدر موثریم، من که دلم باز شد..........

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

اختلاف نظر بی بی سی و وی او ای در مورد ایران و نقش موثر آنها

از زمان قدرت گرفتن آمریکا در سیاستهای جهانی، نوعی ائتلاف قوی بین انگلیس با آمریکا برقرار شد و این پیر استعمار با همدستی با ابرقدرت جدید، همچنان توانست جای پای موثر و قوی خود را در مناسبات جهانی حفظ کند و از آن طرف هم از مهمترین دلایلی که اروپا هیچگاه نتوانست به قطب اول برسد، وجود انگلیس در اروپاست که همچنان حتی پوند خود را نیز حفظ کرده است البته این دو کشور در مواردی میتوانند با هم اختلاف نظر داشته باشند و عوارضی هم گردن بار آنها خواهد کرد و این در مورد ایران و جنبش سبز اینبار به خاطر خصلت اصلاح طلبان حکومتی که از یک طرف به شدت مذهبی هستند و به انگلیس نزدیک و از طرف دیگر چپ گرا از نوع حتی مخالف با آمریکا، اتفاق افتاد

به فاصله مدت کمی پس از راه افتادن شبکه فارسی تلویزیونی بی بی سی، اصلاح طلبان حکومتی ایران زنده شدند، همانهایی که فقط در انتخابات مانور میدهند و در چهار سال قبلش چهره ای به مانند معین هم نتوانست مردم را به صحنه بکشاند حتی در مقابل احمدی نژاد که از اول هم چهره غیر منفوری نبود به همین خاطر
هرچند این به تحلیلهای حکومت نزدیک ست ولی بی بی سی در شکل گیری جنبش سبز نقش ویژه ای برای خود قائل بود و هست به همین خاطر هم آنها تصور میکردند فتیله دستشان ست تا هر زمان بخواهند پایین بکشند و چراغ را کم فروز کنند که این هم دقیقاٌ در همان شلوغی اتفاق افتاد.

بعد از قتل فجیع ندا آقا سلطان و نقش رسانه های خارجی در داخل و خارج، جنبش به شدت فروزان شد ولی با مرگ مایکل جکسون خبرهای جنبش سبز در رسانه های خارجی از مراتب اول و دوم به پایین کشیده شد و کم کم به اسم پارازیت، خود بی بی سی برنامه هایش را برای داخل قطع کرد تا در جاهایی هم که پارازیت اثر نمیکرد تنها یک تیتراژ کوتاه چند ثانیه ای تکرار شود
که این کار پارازیت نمیتوانست باشد و بعد هم به اسم شکایت هم فرکانسی ها کل برنامه در ایران برای مدتی قطع شد و تنور جنبش کم کم از گرما افتاد و این در کنار سایر اتفاقهایی که در داخل افتاد از شکنجه و تجاوز و اعدام به شدت موثر بود

از آن طرف شبکه وی او ای، بر خلاف بی بی سی به هیچ وجه رسانه اصلاح طلبان حکومتی ایران نبود و اصلاٌ در خدمت هیچ تشکیلاتی نبود و این نقش آمریکا در سامان نگرفتن آلترناتیو قوی حکومت با وجود بیشترین اپوزیسیون در آمریکا از آغاز بوده و صدای فارسی آمریکا هم صرفاٌ برنامه های سیاسیش را با افشاگری های باری به هر جهت پر میکرد ولی در گرمای جنبش دو راه در پیش رو داشت، یا او هم با وجود مخالفت ریشه ای با اصلاح طلبان، مانند بی بی سی عمل میکرد و یا به نوعی ابتکار عمل را در دست میگرفت که در این زمان محسن سازگارا نقش میانه ای برای خود و این رسانه تعریف کرد تا ضمن مخالفتهای قبلیش ازاصلاح طلبان اینبار به موافقت بپردازد و از هر دو خاصیتش نفع ببرد.

محسن سازگارا نقش رهبری خارج از ایران را برای جنبش سبز برای خود تعریف کرد و با سه مانع مواجه شد: یکی اصلاح طلبان که عیسی سحر خیز قبل از دستگیریش به شدت در همان رسانه با این نقش به مخالفت پرداخت و دوم ظرفیت خود رسانه وی او ای که هیچ گاه مانند بی بی سی عمل نمیکرد و سردبیر با او به مخالفت پرداخت و آتش او را برای اینکار سرد کرد و سوم هم سیاست دولت آمریکا که هیچگاه نه تنها به درستی از این جنبش حمایت نکرد که در واقع پشت حکومت را در زمانهای سرنوشت ساز، گرفته است.

به هر شکل با افول گرمای مخالفتهای خیابانی که ناشی از هیجان و احساس همدردی بود، به خاطر پرداخت هزینه های سنگین در خط مقدم حرکتهای خیابانی و عدم وجود راه های دیگر مخالفت جنبش سبز از نفس افتاد هرچند میتوانست انقلابی دیگر را برای ایرانرقم بزند که این سه عامل زیر را نداشت:
1- عدم ضعف حکومت و عدم عقب نشینی در هیچ مورد
2- عدم حمایت آمریکا که اوجش در سران کشورهای صنعتی در ایتالیا اتفاق افتاد
3- عدم رهبری جامع و ضعف بنیادی اصلاح طلبان حکومتی در تناقض از اصلاح ناپذیر بودن حکومت و انقلاب نخواستن خود

و اما همچنان شبکه فراگیرمستقل وجود ندارد و این جنبش سبز بدون رهبری محکم و فراگیر، بدون مخالفت موثر و تنها استفاده از گریه و زاری به جای مبارزه و وجود تناقض
بازهم این دو شبکه حتی با وجود اختلاف ریشه ای میتوانند بسیار موثر باشند و این آینده است که نشان میدهد اینبار کدامشان باید به دنبال کدام برود.

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

محمود احمدی نژاد به شهادت رسید! آخرین وصیت نامه

،،،آخرین وصیت نامه احمدی نژاد در موزه امام زمان رونمایی شد،،،

در این وصیت نامه تعدادی حروف نامانوس وجود دارند که کارشناسان آنها را به عنوان رمزهای او با امام زمان میشناسند و در بخشی از آن آمده است که: امام - پدر (منظورشان حضرت امام خامنه ای ست) خاطرات اون روز تبرک هیچ گاه یادم نمیر
ود ولی حیف که ایراد داشت وگرنه تا زمان ظهور آقا امام زمان عمرم به دنیا بود .........

و به این ترتیب دومین بند این وصیت نامه هم به اسرار گذشت تا خبرنگاران همسر این شاهکار سخنرانی را به ذکر خاطره روز تبرک آوردن

اعظم السادات گفت: در یکی از سفرهای آفریقایی محمود به دیدار یک جادوگر رفت و آن جادوگر گفت اگر امام دستش را بر سر تو بگذارد تبرک میشوی و عمر زیاد خواهی یافت، پرسید کدام دستش؟ جادو گر آفریقای گفت خب مگر او یک دست بیشتر د
ارد؟ محمود به من گفت از این سوال خیلی خجالت کشیدم ولی ما گفتیم محمود دست شهیدش متبرک تر است در برگشت از حضرت امام تقاضای تبرک با دست شهید کردن و ایشان هرچه میخواست دست بر سر او بکشد، کار ساز نبود، چون هاله نور محمود جلوی حرکت دستهای قربانش بروم نحیف او را میگرفت، امام ناچار شدن دست سالم را به زور بر سر او بکشند
در این لحظه خانوم والده فرزندان این مناظره کننده بزرگ قرن به گریه افتادن و گفتن که خود امام در آن لحظه به او گفته بود که این تبرک کارساز نخواهد بود چون دستای مبارکشان مشغول رتق و فتق امور مسلمین جهان بر بیضه ها قرار داشتن ..............

در بخشی از وصیت نامه خواسته است که آقای رحیم مشائی به دنبال نامه های هیئت وزیران در چاه جمکران بگردد و در کنارش دفن شوند

در پایان خبرنگاران از یک شی ء با ارزش که متعلق به این شهید عظیم الشان بود و در گوشه موزه قرار داشت دیدن کردن:
در زیر ی
ک آکواریوم پر نور یک ظرف غذا و یک لگن پلاستیکی که به شکل اریب بالای ظرف قرار داشت و هر لحظه ممکن بود ظرف را بپوشاند و یک بند بلند که به لگن وصل و از آکواریوم بیرون آمده و فرزند محمود عزیر در دست گرفته بود، به چشم میخوردند
در توضیح این رمز دیگر از زندگی این بزرگترین منتظر امام زمان، فرزندش گفت که پدرم خدا بیامرز بر سر سفره همیشه این بشقاب را برای امام زمان میگذاشتن و من هم مسئول گرفتن این بند بودم تا اگر امام زمان برای غذا آمد بند را بکشم و لگن بیفتد و او را به ظهور نزدیک کنم.................

البته یکی از شگفتی های دیگر این مغز متفکر جهان شیعه هم این است که شبها سر و صدای زیادی از مقبره او شنیده میشود چرا که مرده ها در قبر او جمع میشوند و هر کس به کاری مشغول میشود چون به واسطه هاله نور آنجا روشنست.
خبر میرسد که در زمان مرگ از دیدار امام زمانش خشنود بوده و شیخی در خواب دید نکیر و منکر در شب اول قبر جرعت نکردن بر او حاضر شوند

۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

کل کل خونباربا حقیقت(3): چرا به اینجا رسیدیم؟

غ: تا حالا از خودمون درست پرسیدیم چرا به اینجا رسیدیم یا فقط سوختیم و ساختیم و تو نکبت زندگی کردیم تا عمرمون تموم شده؟ یک سیستم بر مغز ما حاکم شده که کیفیت زندگی، آرامش و امنیت محیط، چشم انداز آینده و ارزش خودمان را به شدت از بین برده

س: میبینم ما هنوز سوال نکرده تو داری خودت جواب میدی، مگه میدونی سوال چیه؟

ط: این را ولش کن مثل آخوندها رفته بالای منبر پایین هم نمیاد

غ: تو هم کیف کن بشین پای منبر، سوال: چرا ما اینطوری شدیم و به اینجا رسیدیم؟

س: خودت بپرس و خودت جواب بده و خودت هم بخونش

ط: این خیلی طولانی میشه، موقعیت ژئو استراتژیک ایران، نفت، خاورمیانه، گوناگونی ایران، دیکتاتوری و خودفروختگی حاکمین وووو

غ: تا صبح هم بشمری از اعتقاد و فرهنگمون چیزی نمیگی چون اسلام (به فتح الف) به ذات خود ندارد عیبی (به فتح ع) هر عیبی که هست ز مسلمانی ماست!

ط: آره، مسلماٌ همینطوره به ملاهای حکومتیمون نگاه کن بویی از اسلام نبردن، اصلاٌ دین ندارن

غ: پس گوشاتو بگیر! ببین این سیستمی که بر فکر ما ناخودآگاه حاکم شده یک جور کل کل خونباره با حقیقت به این شکل که از روی نفهمی و ندونستن یا زور سر نیزه به یک چیز معتقد میشیم بعد، از خر شیطون پیاده نمیشیم، کل کل یعنی یک جور بحث طنز آمیز که نخوای کم بیاری به هر قیمت روی حرف خودت وایسی و وقتی کار به حقیقت برسد، به قیمت از بین بردن خود، محیط و وطن اینکار را ادامه میدی، اون یکی میره آخوند میشه و به امید اینکه به منبع حقیقت و پول وصل باشه و وقتی که خوند و خوند و فهمید از حقیقت عاریه که اگه نفهمه، آنقدر هوش نداشته تا آخوند خوبی باشه، دیگه نمیتونه کنار بکشه باز هم میشینه و چرت و پرتها را تصاعدی میکنه و میگه و آبروی اعتقادات خودش را بیشتر میبره، این یکی از موسوی شدیداٌ حمایت میکنه و چشم بسته شرط بندی میکنه، هر چی میگفتی که بابا این "خاتمیان" با "آرامش فعالشون" مردم را هیچ کردن و خامنه ای و سپاه را همه چیز و .... باز هم گوش نمیده تخته گاز میره تا یک جنبش را مثل دوم خرداد با هزینه زیاد بدون کمترین نتیجه زمین گیر میکنن بعد میفته تو کل کل با خودش و همچنان تخته گاز میره و هر که هم مخالفت کنه بایستی دهنش را به هر قیمت به اسم مصلحت بست ( حزب فقط حزب الله)، ای بابا اگه قراره اینقدر محکم روی حرفمون به ایستیم از اول درست انتخاب کنیم و چشم و گوشمون را باز کنیم و گرنه که زندگی این حرفها را نداره، همه ما در بیشتر اوقات مگه چی هستیم؟ به جز دو تیکه گوش با یک عالمه تبلیغات و باورهای ارثی و ارزشهای بی ارزش

ط: هه هه هه! بازم داغ کرده، خوشبختانه دیگه نیازی به ما نداره خودش میبره و خودش میدوزه

غ: هه هه هه و مرض! من میگم این سیستم را بندازیم دور، اینکه بر ناخودآگاه ما حاکم شده را از بین ببریم تا بفهمیم معنی خودمون چیه، تو را با اون امام زاده ها و امام زمان و آخوند - خدات یک عمره بیش از همه مسلمین به هیکلت خندیدن حالا اومدی اینجا برامون اعتماد به نفس بروز میدی؟ بطور ناخودآگاه فکر میکنیم فرهنگ و دین ما بهترینه و مبادا زیر بار اشتباهاتشون بریم اگه هم مجبور شدیم رفتیم، "تقیه" کنیم یک گوش در و یکی دروازه، برداشت سیاسی ما بهترینه حتی اگه به صد جور اشتباهش را نشون بوده، هزاران ساله که در روی این پاشنه میچرخه ولی بالاخره اینرا باید کنار بذاریم وگرنه از کثافتی که بهش رسیدیم نمیتونیم عبور کنیم

ط: اوهوی سین یک چیزی بگو وگرنه دهنشو خرد میکنم

س: با دهنش کار داریم بزن یک جای دیگش

غ: اوهوی فتوای قتل صادر میکنی؟ آخ آخ آخ من که گفتم گوشاتو بگیر باشه باشه، از این وضع کثافت عبور نمیکنیم خیالت راحت شد؟ ......