۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

مالیخولیای ایرانی

- ایرانی ها هر روز حسرت دیروز را میخورن و میگن واویلا اخلاقیات از بین رفت، در حالیکه معتقد هستن در همون صدر اسلام بزرگترین جفا به مذهبشون شده و حق علی را برای حاکمیت خورده ان

- شخصی که اصلاٌ به دنیا نیومده فقط به خاطر ارثیه، در مسند خدایی مینشونن و نام "امام زمان" بهش میدن ولی این یکی دیگه وعده هیچ خدایی به هیچ بنده ای نبوده به جز فراعنه که خودشون خدایان بودن

- همین خمینی جنایتکار را سی و یک سال پیش توی ماه کردن و هنوز هم عده ای پیدا میشن که خودشون را به قبر او افسار کنن تا شفا بگیرن

- در نسلهای جدید: محمد خاتمی که در همون دوران ریاست جمهوریش هم کم کم جاش تو هیچ دانشگاهی نبود، بعد از چند سال بدون اینکه کاره ای باشه و کار جدیدی کرده باشه، به اسطوره ای گل و بلبل و بدون تاریخ اسفبار قبلی تبدیل میکنن و تو دانشگاه ها و ورزشگاه ها براش فرش قرمز پهن میکنن

- سالهاست همین حکومت که بیشتر دست چپی های مذهبی و رفسنجانی بوده، تو سرش میزنه که "در روز قدس شرکت کنید"، حالا از اینکه هاشمی و خاتمی و حسن خمینی گفتن تو راهپیمایی قدس طبق سالهای پیش شرکت میکنن، ذوق میکنن و گل و شیرینی پخش میکنن طوری که معلوم نمیشه چه کسی کی را دعوت کرده؟!

- در دوران انتخابات 88 اگر از عمده مردم ایران که میپرسیدید برای چی میخواهید رای بدهید؟ جواب میدادن : "ناچاریم بین بد و بدتر یکیشون را انتخاب کنیم" ولی همون موقع یک دل و قلوه هایی برای میرحسین موسوی میفرستادن که نگو و نپرس

- تو جنگی هشت ساله و فراگیر که هنوز هم بعد از بیست سال همه جوانب زندگیمون را فرا گرفته، شرکت میکنن و نام دفاع مقدس بر اون میذارن وبه خدا هم دستور میدن قربونی هاش را به اسم شهید یک کله بفرسته تو بهشت (حتی تو برزخ هم نگه نداره) ولی امروز اگه از همه بپرسیم این جنگ برای چی بود و چرا ادامه پیدا کرد؟ هیچکس جواب درستی نمیتونه بده، میگن آمریکا و ابرقدرتها کمک عراق میکرد تا ایران را به تصرف دربیاره و ما نذاشتیم ولی همین آمریکا تحمل الحاق کویت فسقلی را هم به عراق نداشت

- یک مالیخولیای سراسری در کره زمین هست که همگی پستچی را میگیرن و ماچ میکنن و نام او را همیشه ورد زبون خود میکنن، چون در گذشته ی سراسر جهل و اوهام در بخشی از کره زمین و برای عده قلیلی، دائم ادعای پیامبری میومد که خود را حاوی پیغام جدید خدا میدونسته ولی معلوم نیست چرا امروز عیسی، محمد، موسی، بودا و .... از زبون مردم نمیفته؟
و مالیخولیای ایرانی که به این اضافه شده: ایرانی ها پستچی را هم به نسبت، کمتر ماچ میکن ولی شوهر و بچه و نوادگان دختر پستچی را پشت سر هم میگیرن و ماچ و سجده میکنن و نسلهای اونها را هم تا همین امروز سید و آقا میدونن

- یک مالیخولیای دیگشون اینه که وقتی کسی میمیره، خانواده عزیز از دست داده، بایستی یه جورایی هفت روز و هفت شب براش سیورساط برقرار کنه البته این تا چهلم و نوعید و سالگرد هم خاموش و روشن میشه

- تو روانشون به چیزایی دائم جایزه میدن که خودشون خوب میدونن عامل بدبختیشون همونها هستن، مثلاٌ دروغگویی را به تکامل میرسونن اگه بتونن تقلب را هم بهش اضافه میکنن و اگه مال بی صاحب یا با صاحب مفلوک ببینن خیلی خودشون را کنترل میکنن تا شاید ندزدنش و در حالیکه ثروت قلنبه و اصلیشون را دزدیده ان یه سره به جیب همدیگه نگاه میکنن

- همشون خودشون را "یلی" میدونن که نگو ولی نه قدرت دارن و نه توانایی

- یک حالی با احساساتشون میکنن، به اسم عزادارای، صفا میکنن و نشاط میگیرن، به اسم جشن، تو دلشون غمگینن و استغاثه میخونن و طلب مغفرت میکنن و...

- خیلی خدا پرست هستن ولی همه ارزشهای متناقض تاریخی را با هم قاطی پاطی میکنن تا دست آخر خودشون هم نفهمن مومن و بهشتی هستن یا کافر و جهنمی و نمیدونن بایستی از کدوم درگاه پاداش این خداپرستی را بگیرن؟!

- ف بگی تا فرحزاد میرن و برمیگردن ولی هرچی قدیمی ها و بزرگاشون گفتن، دربست قبول میکن حتی اگه سرتا پا یاوه و جهالت باشه

- یک مالیخولیای بامزه و گریه آور تا همین چند سال پیش: چاه توالت را از چاه آشپزخونه جدا میکردن و لوله فاضلاب مجزا براش میکشیدن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر