۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

واقعاٌ خدا شانس بده!

( مطلب قدری طولانیست مدت مطالعه تذکر دادن که از 3-4 دقیقه هم بیشتر ولی اگر ایمان به ایران خراب امروز دارید تا ته بخونید)

چپ مذهبی سه حرکت اخیر ایران را به نام خود ضبط کرد و جنبش 57 را که به گند کشید و دوم خرداد 76 را عقیم و نابود کرد و ماحصلش قدرت گرفتن خامنه ای و اتحاد بیش از پیش او با سپاه و سرخورده و منفعل شدن مردم بود و سومی را هم که جنبش سبز باشه داره از بن میبره و به بزرگترین عامل سرکوب ذهنی مردم و جوانها تبدیل میکنه

خدا شانس بده! تو هر کجای دیگه هر گروهی یکی از این انحرافات و اشتباهات را داشته باشه چنان سقوط میکنه که تو صفحه های تاریخ هم گم میشه ولی اینها هنوزهم جزو تنها بزرگان ایران هستن

فکر میکنید قباله این مردم به نام چه کسی خورده؟
حاکمیت؟ از مابهترون؟
نه اشتباه نکنید "قباله ایران" بنام از مابهترون خورده چون نه ما مالک ایران بودیم و هستیم و نه حاکمیتهامون که میهمانها و دزد و جانیهای دو روزه ان، سرنوشت رضا پهلوی و محمدرضا پهلوی چقدر به هم شبیه بود ولی یکی به دست قدرتهای بزرگ ایجاد شد و اون یکی هم مثلاٌ به دست مردم با انقلاب و حاصل انقلاب هم نه تغییر بنیادی بلکه جابجایی سلطنت با سلطنتی دیگر که تو دو هزار و پانصد سال بارها اتفاق افتاد
ولی قباله مردم بنام از مابهترون و حاکمین دزد آن ثبت نشده و این از بزرگترین افتخارات روشنفکری ایرانه که هم صدا با خمینی که با کمک این چپهای مذهبی تو ماه رفت و اگه دست اونها باشه پایین بیا هم نیست، میگن: آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه ..........
بله قباله این مردم به نام چپ های مذهبی ثبت شده، کی میگه دوم خرداد مال اونها بود و نه مال خود مردم ایران؟ همه میگن چون محمد خاتمی با "آرامش فعالش" یه تنه آنرا به بن بست کشوند و نتیجش هم سرخوردگی ملتی بود که دویدن و دویدن تا جایزه بگیرن ولی بعد از اول شدن، به زندون افتادن و هزینه های بسیار پرداخت کردن و به هیچ جای غیر قابل بازگشتی هم نرسیدن که نرسیدیم
کی میگه قباله جنبش سبز به نام اونها خورده که اینطوری براش تعیین و تکلیف میکنن و مثل حرکتهای دیگه اول قبضه میکنن و بعد تفالش میکنن؟
چرا پاسخگوی اون همه اشتباهات و انحرافات خودشون نیستن؟ اینها بیش از پونزده ساله میخوان از ظرفیتهای قانون اساسی استفاده کنن ولی یادشون رفته که هشت سال تموم محمد خاتمی با بیشترین آرا رئیس جمهور این مملکت بوده، همون که اینبار با هزاران خون ریزی و جنایت به حسرتشون تبدیل شد

این چپ های مذهبی دو اشتباه بسیار فاحش دارن، اول: برای اینکه یک کلمه نگن گذشتگان جاهل خیلی بیخود کردن با پروردگار جهان هستی رابطه ويژه داشتن ولی اونقدر جاهل و بت پرست باقی موندن، روزی صدها مرتبه خود و همه را به غلط کردن انداخته ان

دوم: این یکی یه خرده پیچیده تره، آخوندهای ایران صد ها ساله دور خودشون چرخیدن و چرخیدن و یاوه به یاوه اضافه کردن، به تقلید رسیدن، به این رسیدن که مالک جون و مال مردم خدا و جانشینانش یعنی خودشون هستن و البته با ولی فقیه که کار دیگه تمومه، اسم خودشون را علما گذاشتن، قرنها جنگ با بقیه مذهبها و ادیان و مسلکها فقط به خاطر حکومت کردن انداختن، مقام معصومیت برای عده ای قائل شدن، به خاطر جنگ قدرت و پول و اعتقاد کسی را که اصلاٌ به دنیا نیومده با نام "امام زمان" به مقام خدایی رسوندن ولی این ملت و بزرگانش اهمیت ندادن، حتی پذیرفتن ........... تا به امروز رسیدیم که خامنه ای به مقام برگزیدگی خدا رسیده چون میگن مشروعیتش را خدا میده، خامنه ای پیامبر (و حال به تعیبر خودمون امام ما) در دنیاست و همین نشون میده که چقدر به ریش خود اول خودمون یه عمره میخندیم که به اینجا رسیدم، البته در دوران گذشته هرکس میخواست برگزیدگی خدا را به یدک بکشه خودش ادعای بعثت میکرد و بقیه انکار که حالا میون صد ها هزار نفر چند نفر هم به نتیجه رسیدن ولی امروز خامنه ای خودش تنها مخالف رهبر مطلقه شدن خودش بود و دیگران به اسم خدا این شخص را که زاد و رودش را میشناسیم و هیچ مالی هم نیست به این مقام میرسونن

چند سال پیش از نن جونم که خیلی هم پیر و مذهبی بود پرسیدم "مادر اگه این خامنه ای بره یک کشور خارجی به مقام دربونی هم میرسه؟" گفت: "نه! چون استطاعت نداره" شاید میخواست بگه استعداد دربونی هم نداره این برگزیده خدا

حالا اشتباه دوم این چپهای مذهبی اینه که همین چند سال پیش یه اشتباه شاید هم جنایت گنده کردن و این قانون اساسی متناقض، ضد انسانی، ضد حقوق بشر، ضد منافع ملی، ضد پیشرفت و خلاصه به دردنخور را مصوب کردن و حالا به اندازه مقدسات بالا کشیدنش .....
واقعاٌ خدا شانس بده! اینها بزرگان ما هستن و چند ساله میخوان از ظرفیتهای این قانون اساسی که "عده ای قلیل مانع اجراش میشن" استفاده کنن و واقعاٌ آدم حیرون میمونه که وقتی نمیتونن اشتباه بزرگ و رسوای چند ده سالشون را ببینن و قبول کنن دیگه چه بزرگی کردنی؟ چه ارزشی؟ وقتی خودشون را هم نمیتونن اصلاح کنن چطوری به شکل مطلق پرچم اصلاح یک مملکت را به دست گرفتن؟
البته از این اتفاقات تو این مملکت به وفور میفته

آقا جان جواب این خونها، این رنجها، این فضای روانی کشوری در حال سقوط ، این ابهام و بی امنیتی آینده را این بزرگان میخوان بدن؟
اینها با اون همه یاوه و بت پرستی گذشته های دور که این مملکت را به اینجا رسونده، چه میتونن بکنن وقتی رسوایی چند سال پیش را هم مقدس میکنن؟

البته این تو بمیری ازاون تو بمیری های همیشگی نیست و بخاطر وجود حقیقت در زندگی بشر که کره خاکی را با همه بدی های امروزش بسیار بهتر از دیروز و گذشته های سراسر ظلم و جهل و بدبختی کرده و اگه این بزرگان، بزرگ بشن بهتر هم خواهد شد، اینبار دیگه نمیتونیم به این راحتی از این دره کفر و اوهام گذر کنیم، آهای چپی های مذهبی دیگه رفته رفته نمیتونید جواب این جنایتهایی که بر این مردم به واسطه اشتباهات شما وارد شده بدید، دیگه این قباله مردم تو گلوتون گیر میکنه .... اصلاٌ یک کم بزرگ شدن و یک کمی مسئول شدن چه اشکالی داره که یک مملکت به واسطه "عده ای قلیل" بایستی با این همه بدبختی سر کنن؟

- این دیو شیعه حداقل یک پنجم ثروت نفت و سایر منابع این کشور را به شکل کاملاٌ رسمی ولی نه چندان آشکار داره قورت میده، نزدیک به بیست میلیارد دلار پول خیلی زیادیست که به تازگی تو ترکیه پیدا شد و خبرهایش به سرعت محو شد، پول پنج پالایشگاه بزرگ، پول ساخت سیصد و سی هزار ساختمون شصت میلیون تومانی که یک میلیون نفر بدون دغدغه مسکن و اقساط بتونن راحت زندگی کنن
این دیو شیعه بیش از صد میلیارد دلار در این چهارساله از پول این مملکت غارت کرده و نه مالیاتی داده و نه به جز بی مسئولیتی مطلق، مسئولیتی داشته
- طبق یاوه های مذهب، این دیو شیعه علاوه بر مالکیت مال این ملت، مالک جون اونها هم هست و برای همین به خاطر کشتن و جنایت کردن به مردم به احدی پاسخگو نخواهد بود
- این دیو شیعه با قدرتهای بزرگ کره زمین رابطه پنهون و آشکار و بده بستون داره

همین مسائله که از یک علی خامنه ای بی عرضه و روشنفکر چپی، تار و سه تارزن و پیپ کش، جنایتکاری به شدت عقب مونده میسازه
و این چپهای مذهبی این بزرگان مملکت که تا چشم کار میکنه تکثیر پیدا کردن دارن چه میکنن؟ با این ظرفیتهای قانون اساسیشون که زیر قدرت مطلقه ولایت فقیه و زیر قوانین مذهبی یا هیچی نیستن و یا هیچی نمیتونن بشن، دارن خاله خاله بازی میکنن، بذار یک کمی از چای قوری گلی و سماور فسقلیشون برای نامزد ندا آقا سلطان بریزن که به دستور اربابهای خارجی و بخاطر برگشتن مشروعیت حکومت در سطح بین الملل (چون فیلم کشته شدن دردآور او سراسری پخش شد) زندونی شده تا بگه نامزدش را مجاهدین کشتن
(چون هر وقت رفسنجانی و خامنه ای خواستن کسی را بکشن بنام مسعود رجوی کشتن و البته این مسعود رجوی و بانوی رئیس جمهورش هم یکی دیگه از بزرگان چپ مذهبی این مملکته که کوچکترین ارزش سیاسی و .... نداره و هنوز هم که هنوزه هموطنان ما در اشرف و .... بخاطر سیاستبازی پنهون او با از مابهترون و مطلقه ها کشته میشن)

و اما نتیجه و برای جنبش سبزچه باید بکنیم؟!


بیخود شلوغ نکنیم ما یتیم هستیم و نه تنها نذاشتن و احساساتمون نذاشته بزرگ های حقیقی بزرگ باشن که بزرگی نداریم، بلکه اعتقاد جنایتکار و خیانتکاری داریم که اجازه نمیده، حداقل خودمون به خودمون کمک کنیم و وضع مملکت با دروغ و تقلب و مالیخولیا و بی اعتمادی را هم که میبنیم، پس چه باید کرد؟
1- بدونیم چه از درون و چه بیرون با این دیو شیعه و قدرتهای بزرگ و اعتقادات باطل، مبارزه طولانی در پیش داریم و با "احساسات" خودمون را هزینه بطالتها نکنیم
2- اختیار مغز خود را در دست بگیریم نه اینکه عوام زده نگاه کنیم کی چی میگه؟ البته عده ای شاید نتونن که مهم نیست ولی ده میلیون جوون و مسن و پیر باسواد و حتی تحصیل کرده به راحتی میتونن
3- از بزرگان صرف نظر کرده و براشون اولتیماتوم صادر کنیم تا حداقل خودشون را اصلاح کنن این مملکت پیشکش!
4- با بطالتهایی مثل نماز جمعه و روزقدس نمیشه به جنگ باطل رفت، برای کسی بمیریم که حداق برای ما تب کنه، بدونیم رو چه قبری داریم گریه میکنیم
5- برای از بین رفتن دیو شیعه جنبش سبز فکر کرد که باید ملاهای مذهبی به جون هم بیفتن ولی اینجا را نفهمیده که عمده این ملاهای مذهبی، شیره ای هستن و وابسته به پول و قدرت، بوده و هستن و خواهن بود، انگار اینها را بالای منبرها ندیدیم که اینقدر بهشون فکر میکنیم، ارزش فکر کردن هم ندارن ولی اگه این تاکتیک را برای از بین رفتن دیو شیعه واجب میدونیم به جای رو کردن به چپهای مذهبی که هر وقت حاکم شدن مردم را به دامن مذهب و ملاها بیشتر هول دادن بایستی درجامعه به شعائر مذهبی بی اهمیت شد و بر خلاف آن حرکت کرد،باید تو بطن جامعه فعالیت کنیم و بزرگانی انتخاب کنیم که از مردم بخواهیم دائم به مکه و مشهد و امام زاده نرن، مراسم مذهبی را ضعیف برگذار کنن، در این صورت ملاهای شیعه وقتی بفهمن با این دیو شیعه کل حیاتشون زیر سواله به جون هم میفتن
6- روشنگری را از عرصه محدود و باد هوای اینترنت خارج کنیم و با این همه امکانات چاپ به دامن جامعه ببریم
7- هدفمون ایجاد آرامش نبایستی باشه، این دنباله استراتژی متناقض و صد در صد اشتباه "آرامش فعاله" که دوم خرداد را نابود کرد، بایستی با کمترین هزینه، التهاب کنترل شده و با ارزش برای هزینه پرداختن را گسترش داد
8- هزینه سرکوب را پایین بیاریم تا با نشاط، جنبش سبز به نتیجه برسه و برای اینکار:
الف- ارزش هزینه دادن را بالا ببریم
برای احیای ظرفیتهای قانون اساسی، این معجون ناقص الخلقه که انحصار طلبی و خودی و غیر خودی را تو دامن خود چپ های مذهبی انداخت، نیازی به خون دادن و کون پاره کردن نیست و همین جنبش سبز را از بین برد، هیچ شخص عاقلی همین زندگی نکبت را رها نمیکنه تا چپهای مذهبی که از صندوق شورای نگهبان بیرون آمدن حاکم بشن، فکر میکنید میکنه؟ از تموم خانواده کشته شده ها و رنجورهای اتفاقات اخیر بپرسید تا ببینید چند نفرشون راضی بودن و همچنان هستن؟!
ارزش هزینه دادن با ایجاد شور و نشاط بالا میره، بایستی نشون بدیم یکبار برای همیشه و به طور درست و معقول و مطابق با حقیقت نه اوهام، میخوایم ایرانی سرفراز و بزرگ بسازیم، میخوایم به جای تکی تکی مردن توی نکبت و بی امنیتی، کار فردای مبهم مملکت را درست کنیم، میخوایم رابطه ی خدا و حقیقت را با این دیو شیعه به وضوح نشون بدیم، نشون بدیم که خداپرست هستیم و با بت پرستی معطوف به پول و قدرت به مقابله پرداخته ایم، با اینکار هم ایمان مبارزه را درست کرده ایم که ارزش هزینه دادن داره و هم چماق سرکوب را سست و مختل میکنیم و هم حرکتهای باری به هر جهت و دنبال فرصت گشتن و در نهایت به دامن خشونت افتادن را از دامن مبارزه خود دور میکنیم........... چی کدوم خدا؟
این سوال بسیاری هست، خدایی خارج از این یاوه ها وجود نداره؟ همین نشون میده ما چقدر بت پرست هستیم اگه نتونستیم تا کنون خدای بی واسطه را در چارچوب علم، حقیقت، حقوق بشر، عشق، زندگی و .... پیدا کنیم، اگه نتونستیم این همه حقیقتهای بزرگ که خود خدا و پروردگار هستیه را پیدا کنیم، اگه نمیتونیم حقیقتی که برده داری و نژاد پرستی را با وجود تاکید این همه ادیان و مذاهب و بزرگان، تا امروز کمرنگ کرده بشناسیم، همون بهتر با این دیو شیعه بسوزیم و بسازیم البته که هزاران ساله سوخته ایم
ب- در دل این عده قلیل و البته این بزرگانمون رسوخ کنیم تا معنی ارزش داشتن را بفهمن، بدونن وقتی از مسئولیت برای خدا و انسان حرف میزنن، چه نوری بایستی روشن بشه نه این همه نکبت از سر و روی این مملکت پایین میریزه، بفهمن به خاطر ایران و فرزندهاشون، به خاطر ترس از فردا، به خاطر تموم موجودات زنده و غیر زنده و حتی مرده این مملکت بایستی دست از قدرت طلبی و دزدی و جنایت و خیانت بردارن و این کاریه که بارها و بارها در تاریخ جواب داده وگرنه امروز دنیای آدمخوران واقعی بود، دقیقاٌ برعکس امروز که هرچی بیشتر اشتباه میکنن و به خیانت و جنایت بیشتر باج میدن بزرگتر میشن واقعاٌ این چه سرنوشتیه که گذشتگان برای ما ساختن؟
باید از ارزش زندگی و آینده گفت تا خدمت، ارزش پیدا کنه و خیانت مفهومی سنگیم
ج- محبت بین گروه های مخالف حکومت برقرار بشه، ما همه بایستی با هم باشیم
د- مبارزه با گروه های موافق حکومت نهادینه و درون تک تک روشن بشه تا این افراد از خانواده و جامعه طرد بشن
ه- به یاری کسانی که هزینه میپردازن بشتابیم، آنهم نه با دکون پول جمع کردن که بعد از زلزله بم بدجوری از ارزش افتاد
و- سیاست قدرتهای بزرگ حامی حکومت را بشناسیم و بطور مستقیم با آنها صحبت کنیم و دغدغه های فکری و طمع های نوچه پروریشون را از بین ببریم، قانعشون کنیم که این حرکت چقدر برای همه ارزش داره

آیا ما ایرانیها لیاقت اینرا داریم؟
این مردم نشون دادن که داریم ولی بزرگان که جلودار حرکتهای مردم هستن به کلی ثابت کردن ندارن و نداریم
و همین نشون میده دشمن ما نه دیو شیعه و نه قدرهای بزرگ و نه حتی اوهام گذشته، بلکه کوچکانی در قامت بزرگی و سپردن عنان عقل خود به آنهاست


در طول تاریخ بارها "مجبور" شدیم بطور خودآگاه یا ناخودآگاه حاکمینی انتخاب کنیم که با ما رفتاری مانند زندانبان جانی داشته باشن، بیاییم یکبار این اجبار را برداریم و درست حرکت کنیم

۲۳ نظر:

  1. متاسفم، اصلا با این نگرش شما موافق نیستم. حتی رغبت به بحث را هم در من بوجود نیاورد.
    ببخشید.

    پاسخحذف
  2. درود! اگه که قدری از افتخارات این چه که هستیم کم کنیم اون وقت ارزش این بحثها بهتر روشن میشه ولی حق با شماست وقتی این جامعه را درست نگاه میکنیم انگار همه امورش در اوج خرابی با هم جوره و بدتر از همه بی حالی و کارهای بزرگ بزرگ

    و البته شاید تصور کنیم که وقت این صحبتها الان نیست، ولی اشتباه میکنیم،جواب خیانت را با خدمت و خاموشی نبایستی داد
    بازم از نظر های دوستانه تان ممنونم

    پاسخحذف
  3. ثقیل نوشتی و حجیم. تازه خیلی چیزا رو نتونستی بگی. میتونستی عامه فهم تر و موجز تر بنویسی تا تاثیر گذارتر باشه. من همه رو قبول دارم. ولی با فکر باید مبارزه کرد. یه راه حل دارم. مردم رو باید آگاه کرد و به غیرت انداخت. تکرار و تکرار و سماجت. راه من اینه، اخبار را باید کوتاه و مفید در تیراژ بالا به بادکنک گازی چسباند و با یک سوزن کوچک روی قسمتی از بادکنک را سوراخ کرد (چسب باعث می شه بادکنک نترکد) بعد باید منتظر باد موافق بود (که بدست کدام مردم برسد و به کدام سمت حرکت کند، مثلاً اغلب شبها باد از شمال شرقی به جنوب غربی می وزد و سحرها به سمت جنوب شرقی و روزها حوالی ظهر به سمت شمال ). بعد از طی مسافتی بادکنک قدری خالی از گاز و سنگین شده و پایین می آید و اخبار رو بدست دیگران می رساند. این کار با کیسه فریزر و گاز شهری هم شدنی است. کم خطرو ارزان. اگر همه این کار را بکنند هر روز شاهد پرواز بادکنک ها و رسیدن خبرها خواهیم بود و می توان بعداً دهان به دهان انتقال داد. یادت باشه اسم این جنبش به نیت بادی که نماز را که ستون دین است باطل می کنه، می تونه حکومت را با خودش ببره. به امید آن روز. اگه خواستی جزئیات بیشتری از این طرح رو میتونم شرح بدم که موفقیتش بیشتر بشه. اسم این حرکت رو میذارم BMS (Baloon messeging service) . اخبار مثل توییتر بایست کوتاه و جامع و منقلب کننده باشه، عکس هم خوبه؛ تاثیرش گاه خیلی زیاده. من معتقدم این مردم شاید لیاقتشون همین آخوندا باشه، ولی الان چنان گرفتار شده اند که حتماً می بایست کسی از بیرون اونارو از این منجلاب بیرون بکشه. فعلاً گام اورژانسی شکست دادن کودتاچیان است. گاماس گاماس دوست عزیز

    پاسخحذف
  4. مملکت دست سپاهه و الان خامنه ای هم تو چنگالشون اسیره. اوضاع اورژانسیه تا دیرتر از این نشده باید همه رو خبر کرد. راه حل عملیش رو هم که گفتم. من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد و با این سپاه جنایتکار بستیزد. به همه BMS بزنید و آنها را در دنیای واقعی خبر کنید. همه کامپیوتر ندارند، مخصوصا همون گرفتاران روستایی و محروم. برد BMS مافوق تصوره. هزینه ارسالش هم خیلی خیلی کمتر از رو پشت بوم رفتن و گلوله خوردنه. در ضمن چون مکتوبه؛ ماندگارتره. همین امشب اولیش رو بفرستید و اطلاع رسانی کنید. تاثیرش انقلاب سبز رو در کمال ناامیدی پیروز می کنه. مطمئن باشید.

    پاسخحذف
  5. درود مه عزیز! دیگه نتونستم روون تر بنویسم، پیشنهاد مطلوب و جذابیه چه برای تهیه کننده و چه خواننده و بایستی مطرح بشه تا با دوستان بر روی اون صحبت بشه و بعد از اینکه مسائل را درست شناختیم، پیشنهاد بدید، اگر در جایی مطرح نکردید ایجا در خدمت شماست به نام خودتون منتشر میشه هر چند وبلاگ پر بیننده ایفعلاٌ نیست ولی میشه به بالاترین و بقیه معرفیش کرد و از دوستان خواست به طور جدی در همون جاها بحث کنن
    بی ام اس ....... ولی شکست کودتاچیان با این نحوه ای که حرکت میکنیم ممکن نیست و مطمئن باشید مگه اینکه دو نوع تغییر ایجاد بشه یک مطابق با همی مقاله و دوم مطابق با خواست خشونت ورزان که میتونن به سرعت مملکت را شعله ور کنن و ماهی بگیرن

    پاسخحذف
  6. مه جان نظر جالب و کم هزینه ولی من یکی بدبین تر از این هستم که فکر کنم با این ابزار نظری قادر خواهیم بود کار عملی بکنیم، اتحاد از بین رفته، ترس حتی بیشتر از قبل جنبش سبز شده، جون و حقوق آدمیزاد ارزونتر ار قبل از این جنبش شده، جلوداران که از اول ته صف نشسته بودن ولی تموم عیار اختیار را در دست داشتن و اتحاد را از بین بردن، دیگه جرعت فراخوان دادن هم ندارن به دو علت یکی اینکه ممکنه اونقدری که میخوان جمعیت جمع نشه و هزینه از بین رفتن خودشون کم بشه و دوم اینکه به قول خودشون دوست دارن فضا را آورم کنن

    پاسخحذف
  7. در همین رابطه:
    پرونده کشتار زندانیان و اصلاح طلبان. چه باید کرد؟
    http://hipcat.wordpress.com

    پاسخحذف
  8. جوونهای پر شور جهان را اونطوری که دوست دارن میبینن و جوونهای بی شور اونطوری که جهان را میبنینن دوست ندارن ولی اگه یکی از این دسته دومی ها از اولی بپرسه دوست عزیز، گیریم این جهان همونطور شد که تو داری دنبالش میری، به کجا میرسه؟ دسته اولی: هنوز به جایی که من دوست دارم نمیرسه دومی: پس بیا بشین پیش خودم و شلوغ نکن اولی: بذار به اینجا برسه بعد به اونجا رسیدنش کاری نداره تو که یه مرده رسمی هستی اگه بخوام به تو برسم خودم را میکشم اولی: تو مطمئنی این وضعی که داریم مال یک هاییست که دو هم شده؟ یعنی اول به جایی رسیدی و بعد به مکان دلخواهت؟ دومی: نه مطمئن نیستم ولی حاضر به نشستن هم نیستم اولی: ای کاش منم میتونستم بیام دومی: اه، مرحبا تو هم میای؟ اولی: نمیتونم ولی اگه هم بتونم جایی که تو میری نمیام دومی: کجا بریم؟ به شرط اینکه حرف سرد نزنی اولی: به همون دو بریم که دوست داری و دارم بریم بقیش هم مهم نیست

    پاسخحذف
  9. سلام دوست عزیر.
    از این مقاله لذت بردم. ولی نباید فراموش کنی که نمیشه در گام اول از پله آخر بردبان عبور کرد. مردم ایران در درجه اول نیاز به آگاهی دارند. در صورت وجود آگاهی عمومی میشه خیلی سریع جلوی انحراف مسئولین رو گرفت. نه مثل الان که بعد از گذشت حدود 20 سال تازه داریم راجع به اصلاحات اشتباه قانون اساسی که توسط هاشمی انجام شد و الان دامن خودشو گرفته صحبت کنیم. قانونی که از اول هم چند اشتباه داشت ولی ما نتونستیم از امثال بنی صدر و ... حمایت کنیم تا جلوی دیکتاتوری رو بگیره.
    دوست عزیز پیشنهاد میکنم خلاصه تر و به تعداد بیشتر بنویسی تا مقاله های ارزشمندت بیشتر مورد توجه قرار بگیره.

    پاسخحذف
  10. درود و ممنون! معمولاٌ به این بلند بالایی نمینویسم ولی چون این موضوع مهم بود سعی کردم به سوالهای ذهنی خودم در حد کم حداقل جواب بدم و اما ما پله اول نیستیم با یک گروه سه تجربه مشاهده داشتن یعنی چه؟ فکر میکنید تجربه چه موقع به درد یخوره؟ فکر میکنید بار چهارم آگاهی درست میشه یا پنجم یا ششیم یا ....

    پاسخحذف
  11. عالی بود مرسی دوست گرامی. اما به عقیده من هم این مقاله هضمش برای ملت شریف ایران هنوز سخت و ثقیل است. پیشنهاد بادکنکها هم خیلی جالب بود. باهاش موافقم. اما بحث دوستانه در بین فامیل و دوستان و موافقان دولت هم تاثیر داره بالاخره. باید اندیشه ها را اصلاح کرد تا جمع کثیری از مردم را با خود همراه کنیم. آن موقع است که جنبش پیروز خواهد شد.

    پاسخحذف
  12. Is there such a thing as religious left? In my opinion, religion can only be right wing due to its reactionary and backwards views. That is, if we agree that the left wing views are based on liberal and progressive ideas. I am sure not everyone agrees with this view.

    You refer to the revolution of 1357 as the movement by the religious left. I don't see it that way. The movement started by all people from different layers in the society with different viewpoints, but it was stolen by the religious right, i.e., Khomaini etal. Khomaini was a reactionary backwards cleric who either was as dumb as a door knob or a con man. But why should we be surprised that people fell for Khomaini? We underestimated the influence of the clerics on our society and did not realize that religion is a powerful tool to deceive the masses, especially those who lacked education. This is not unique to Iran, the colonial powers used religion to the fullest to occupy countries and grab whatever they could. With religion no reason is required and that is why it has been successful at controlling the masses.

    Now, I believe that all the clerics in Iran including Khatami, Karoubi and all those that people think are working for the people, are really trying to save themselves as they all want the Islamic Republic to survive and none of them wants a liberal democracy and a secular government as they know every single one of them would not have a position in a secular regime. Although I do not trust any of these clerics and know the clerics stole the movement from the people in the 1357 revolution, I have a dilemma right now and that is, do I want Khatami, Karoubi and Mousavi in Khamenei's camp or in the opposition camp? I rather have them in the opposition camp, even though I am quite wary of them.

    پاسخحذف
  13. Dear Mina!...

    In my long article! it was demonsrated that the grouop of Left idea for relogion have two big problems .... and I findout by your comment that you think educated people do not relationship with reactionary but in this country we had and have educated and intelectual person with lowbrow idea
    This is big problem in this country because the general people in the earth have not arbiter for him thought and look at the spearheads and OH for society with lowbrow intelectual....

    Further it is correct the many of "Rights" are recreation but "lefts" are the pawn rights forces too, ... so lets have not delusions of grandeur for they propaganda

    پاسخحذف
  14. Hello again and thanks for your comment. I believe that an intellectual is cultivated and can not be lowbrow. These are contradictory terms. Maybe I am not understanding you correctly. I enjoy reading your writing in Persian. Would you please explain it in Persian? I think some meanings of what you write are lost in translation. Thank you.

    پاسخحذف
  15. I like to add that by left I do not mean communism as that is meaningless in the current world environment. To me left relates more to liberalism and progressive ideas than anything else, e.g., social welfare of everyone and eradication of poverty in the world and so on. Some may call it idealism, but certainly it is not individualism or reactionary.

    پاسخحذف
  16. درود مینای عزیز، منتظر این اعتراض بجا بودم، بعد از اینکه مطلب قبل را نوشتم، پیش خود فکر کردم که چرا به فارسی جواب ندادم؟ البته خیلی دارم سعی میکنم به انگلیسی هم بنویسم ولی ته برای این مطلب مهم
    چند سال پیش مقاله ای به عنوان "روشنفکری عوام" در سایت گویا داشتم این لینک را یک نگاه بنداز تا ادامه بدم
    http://news.gooya.com/politics/archives/033614.php

    پاسخحذف
  17. و اما ادامه پس از لینک بالا، ما در عرصه ای سچری میکنیم که به روشنکری نیازمنیدم نه روشنفکری و اینها با هم خیلی فرق دارن، اگر معتقدید که روشنفکرها با فرهنگ و فرهیخته هستن، خیلی نشونی از اینگونه افراد در جامعه ما نمیبنید، درصورتیکه روشنفکر کم نداریم و اما میای عزیز ما حرف را داریم و عمل را
    تبیین و برنامه را داریم که متعلقن به حرفهای عملگرایانه و اعمال بزرگ و موندگار را داریم که به عملهای مبتنی بر نظر قرار دارن
    در دسته دوم جای چپ و راست مصطلح امروز کجاست؟
    در بعد سیاسی چپها به اصول روسنفکری وبقول شما ایدالیسم اقتصادی مخالف فقر، مقیثد هستن به همین خاطر برخلاف نظر شما لیبرالیسم از بدو پیدایش یک تفکر متعلق به راست گرایی بوده و هست و جچ ها با اقتصاد غیر لیبرال میخواستن فقر را از بین ببرن، با جدا کردن خود از جامعه و صفت روشنفکری (در ایران به سیگار و عینک و کتاب یا همون ژستهای فرانسوی ) قصد راهبری جامعه را داشتن که در مورد اقتصاد با شکست نظامهای کمونیستی و حتی اقتصادهای سوسالیستی امروز برخی چپ گرایی با اقتصاد لیبرالیستی مخالفت آشکاری نداره و اما همونطور که تا حدی در لینک اشاره کردم چون روشنفکری به یک آیین تبدیل شد، روشنفکران به جای روشنگری به تبلیغ میراثی از گذشته پرداختن که در برخی موارد با عوامیت هیچ تفاوتی ندارد
    اصولاٌ چپ و راست لازمه هر حرکت احتماعیست ولی چون پرچم دانایی به دست چپها افتاده که خود اونها در مسیر فلسفه راست قرار گرفته ان، به مهره های پیاده نظام قدرتهای راست تبدیل شده ان و کار روشنفکری به افه ای برای حفظ خود نه برای رشد جامعه تبدیل شده به هر شکل راستها عملگرا تر هستن و جپها حرف بزن تر، اگر چپی خیلی عملگرا بشه مثل فیدل کاسترو و ... از فلسفه های راستی استفاده میکنه، چه بایستی کرد که سیاست بی مسئولیت امروز کره زمین را نجات داد؟ با زبون بازی میشه؟ یا به نحو قدرتمندان بی مسئولیت عمل کردن؟ و...

    پس اگه تو این مقاله اسمی از راستی ها نیاوردم دلیل اولش اینه که راستی های ایران خیلی هم راستی نیستن و چپی های مذهبی ایران محافظه کارتر از اونها هستن و دلیل مهمترش هم همونه که در مقاله اومده، قباله مردم ایران در دروه اخیر به نام چپهای مذهبی ثبت شده و اگه راستی ها بر حکومت میشینن به زورناتوانی گروهی که مردم را به نام خود داره و بند و بستهای پشت پرده هست پس مشکل فکری مردم ایران از ناحیه راستی ها نیست
    دقت کردید هر وقت چپی های مذهبی بر قدرت میشینن چقدر گرایش مذهبی جامعه به نفع آخوندها بیشتر میشه؟

    پاسخحذف
  18. I sent a response via email as it was too big and was rejected on this site.

    پاسخحذف
  19. درود! مینای عزیز، واقعاٌ که بحث را به جای مهمی کشوندید، با اجازتون مطالبتون را بند بند میارم و نظر خودم را به فارسی مینویسم
    We may have differing views on the meaning of intellectual. By intellectual I do not mean the French in coffee shops debating and supposedly solving the world’s problem. To me an intellectual is someone who has a creative mind, is knowledgeable, cultivated, witty and uses reason and logic to analyze and answer his own questions, somewhat like a Philosopher. He does not accept any idea without logic or reason, therefore, rarely found in religious circles, since one does not question religion or god (religion can’t provide any answer beyond its usual mumbo jumbos). Furthermore, just because a person has some formal education and a degree, even if it is a Ph.D., is not necessarily educated or cultivated. Education goes far beyond a piece of paper we receive from universities. Therefore, not everyone with a degree is educated and not every educated person is necessarily an intellectual. On the other hand, one can be an intellectual without having a formal education. Intellect goes hand in hand with the ability to think and reason. Self education is far greater than any formal education we have received from institutions.

    If I am not mistaken you may be talking about intellectuals such as Jean Paul Sartre, who, as it is said, admitted towards the end of his life, was a phony (Sartre was far from being an average person though).

    Your view, if I am not mistaken, is that an intellectual is more like a strategist who does not have the ability to implement any of his ideas and therefore is considered useless, i.e., a planner without action, which may be true to some extent. This is what critiques of Socrates believe. They say he walked around doing nothing and criticized authorities and broke rules and did not believe in democracy, which they believe was the best thing that ever happened to the Athenians and mankind. However, democracy in Athens is nowhere near what we call democracy today. From reading your articles, then Socrates would have been a snob, however, there is a difference between seeking the truth (subjectively, of course) and snobbery. But what I concentrate on and respect most about Socrates, is his ability to reason and question everything and not follow anything blindly as he believed “an unexamined life is not worth living” and that’s why he took his death sentence calmly and drank the poison and waited to die. Socrates who was condemned to death for his ideas could not have been a snob as no snob that I know of would choose death over idea and what he believes to be the truth

    پاسخحذف
  20. دریچه نگاهتون به مو ضوع مقاله "روشنفکری عوام" زوم مناسبی داره، میخوام بگم که مینای عزیز نگرد نیست، گشتم نبود! به عبارت دیگه نبایستی تفاوتی بین نظر شسته رفته ات در مورد روشنفکری و نظر من وجود داشته باشه، ولی داره، چرا؟
    چون من سعی کردم، کارکرد واژه را به عملکردش نزدیک کنم، هر انسانی که خوشبختی خودش را در نیک فرجامی جامعه تعریف کرده باشه به "روشنفکری" امید فراوون داره .... تا اینکه رسیدم به یک قبیله، به یک قوم، باورت میشه؟
    امروز روشنفکری به یک گروه و طبقه تنزل پیدا کرده، در جنگ صدام و آمریکا مطلبی به نام گوشت قربونی چند جانبه نوشتم و توی اون از جانب هر گروه به عراق و ملتش نگاه کردم، تا رسیدم به روشنفکری، اینها ظلم صدام حسین به مردم عراق، طبق عادت فراوون خود که این همه ظلم حاکمین به ملتها را ندیده میگیرن، به هیچ انگاشتن و این جنگ را مطابق حمله به حریم روشنفکری دونستن و از این زاویه به شدت باهاش مقابله کردن، دنبال اتحاد چپ بر علیه این اشتباه بزرگ که راست را هم رسوا و هم کم قدرت کرده بود میگشتن و بس، نمیگفتن که صدام حسین و پسرش و گارد آهنینش میتونه سالها خرده، خرده مردم عراق را در بی امنیتی نابود کنه بدون اینکه مردم اون کشور قدرت تقابل با او را داشته باشن و البته مشکل این بود که صدای مردم عراق را نه اون موقع و نه امروز انگار کسی نمیشنوه و هر کس بخواد براش لباس میدوزه و پرو میکنه، به غیر از مردم ایران که صدای مردم آزادیخواهانه اش به گوش رسیده و توان مقابله با این حکومت را به راحتی داره به شرط اینکه "برنامه و اصول" مبارزه داشته باشه و رعایت کنه
    به هر شکل "روشنفکرها" به نوعی حافظ وضع موجود هستن و بر حول باورهایی که خواه ناخواه کره خاکی را به این وضع کشونده، متحد میشن و رشد و نشر پیدا میکنن و اون تعریفهایی که برای روشنفکر ذکر میکنی، بیشتر به "روشنگر" اطلاق میشه، آیا روشنفکر میتونه روشنگر هم باشه؟ خیر روشنگر، حقیقت جوست و در پی اثبات بر نمیاد برخلاف روشنفکر که اثبات گره و با این اثباتها که او را به یک قوم تنزل داده، نمیشه روشنگری کرد
    و اما در مورد سقراط، ماهیتی که لایق بحث و نظر در هر زمانه، سقراط یک روشنفکر نبود، چون همون موقع هم سوفسطائیان و سایر فلاسفه قوم و قبیله روشنفکری دایر کرده بودن و از او دفاعی نکردن، سقراط در پی اثبات چیزی نبود و پرسشگر و ویران کننده باورها و اصول بدیهیات ساختگی و یک روشنگر بود، روشنفکرهای زمان سقراط تا کنون به این دل خوش کرده ن که سقراط به شکل کاملاٌ قانونی محاکمه و محکوم شد، در صورتیکه محاکمه او محاکمه خود قانون بود که تا همین امروز هم برقراره، قانونی که به سعید مرتضوی اجازه میده، میهمون افتتاح شورای حقوق بشر باشه، اونهم "شورایی" که تشکیل شده بود تا "بخش شورای بشر" را گسترده تر و مهمتر کنه، سازمان مللی که اجازه میده این همه جنایت و کثافت و خیانت تو کشورها برقرار باشه و از مابهترون با حاکمینشون بده بستون ظاهر و پنهون داشته باشن و مثلاٌ گرگ و میش رو دل هم آب بخورن
    بله! محاکمه سقراط، محاکمه روشنفکرها و روحانیونی بود که نه تنها اجازه میدن، جنایتکارهایی مثل مذهب و کشورهای قلدر، یگانه پرچمداران حقوق بشر باشن، بلکه از این گروه ها ارتزاق میکنن
    و البته با کمی نگاه دقیق میتونیم به وفور روشنگرانی در تاریخ پیدا کنیم که بیش از هر گروه دیگه ای زیر فشار روشنفکرها قرار داشتن و هنوز هم دارن و امیدوارم تعجب نکنید که روشنفکر و روحانی را در کنار هم قرار دادم که این آش کره خاکی از قدیم تا حالا نیاز به فوت کردن نداره، یعنی با بشری که هنوز هم به شدت دور خودش میچرخه و جنایت و خیانت میکنه، اینها چیز با ارزشی بدان شکل نبودن
    فکر میکنید میشه این دو را بالهای چپ و راست پرنده ای به سمت به در و دیوار خوردن و سقوط و وحشی گری تشبیه کرد؟

    پاسخحذف
  21. ادامه نظر مینای عزیز
    Again, if I am not mistaken you are comparing the so called religious left with the non-religious right. Therefore, I have to agree with you that a non-religious right may be more beneficial than a religious left. However, I still think that there is nothing left about Khatami. But I also believe that having the religious right in power by itself is not sufficient to make people come to the streets. Going back a bit, 1360s in Iran was the worst period of the Islamic Republic, as we had a few full blown reactionaries in power, i.e., Komaini, Khatami and Rafsanjani. During this decade, we witnessed Khavarn (or rather, did not) and there was ethnic cleansing amongst the Kurds, Turks and other minorities, but no one went to the streets, granted this was during Iran and Iraq war, but I don’t believe people were ready then, even if there was no war. But today people are ready.

    In your analysis, you are comparing apples and oranges. Wouldn’t it be more meaningful if a comparison was made either between non-religious left and right or religious left and right? Or am I missing something?

    Just before I start talking about liberalism, I always tell my friends, I have forgotten Persian and can’t speak English. As people such as myself do not belong anywhere. My motherland has evolved to a different culture that looks foreign to me and where I live is not my native country and I don’t have a sense of belonging here. Years ago, I used to think of liberals as right wing bastards and I would consider it an insult if someone called me a liberal, as I was younger and quite left wing. But living in a capitalist society now, I find myself trying to save the word liberal as the right here considers this word a swear word and a curse and very, very, left wing. So, here liberal is considered left and somewhere else it may be considered right wing. So, where we live apparently has an influence on how we evolve and see things.

    It is said that when you are young and not a communist/socialist, you don’t have a heart, but when you are older and not a capitalist, you don’t have any brains. So, as we age, we tend to move a bit to the right.

    You are right about the left that it is more talk than anything else. On the other hand, we can not glorify what the right does. What I consider right wing is people such as Pinochet, Samosa of Nicaragua, Marcus, Christiani, Hitler, Mussolini, Khomaini, Khamenei, Ahmadinejad, Rafsanjani, and their crones. The people mentioned above are reactionary fascists at the same time. Although, there may be some exception such as Ahmadinejad and Khamenei that can help Iran get rid of the Islamic Republic once and for all, I agree with you that someone like Khatami would have delayed this event. But let’s assume that the green movement is successful and by some chain of events Karoubi becomes the president. Do you still think that the above theory would hold or people would still try to get rid of the Islamic Regime? I think knowledge and readiness of the people is the criteria for going forward and not who is the leader by itself. If you remember, people were disappointed in Khatami just before the 2nd time he ran and some refused to vote until they saw the alternative.

    I hope I understood what you wrote and the link you sent me, if not, please feel free to correct me. Thank you.

    پاسخحذف
  22. نه، من چپ مذهبی را با راست غیر مذهبی مقایسه نکردم، در ابتدا سعی کردم این گروه را با شعارها و ادعاهای خودش که اینطوری مالکیت مردم ایران را در سه حرکت مهم اخیر در اختیار داره مقایسه کنم و بعد سعی کردم این گروه و منش و فکرش را با چیزی که ایران برای تعالی لازم داره محک بزنم
    در ضمن خاتمی برای این حکومت جمهوری اسلامی فعلی از زمانی که دارای اهمیت شد، نقش چپ ر ا بازی کرده، هر چند این حکومت، محافظه کارهایش به شدت تندرو و به اصلاح سیاسی چپگرا هستن و به ظاهر هم به شدت امپریالیست ستیزن پس هیچکدوم دربست نقشهای عادی خودشون را نمیزنن، موسوی از آغاز چپی بود و هنوز هم به این گروه تعلق داره، به نظرم رسید شما چون چپ را اصولاٌ منادی میدونید، برای زنده کردن یک صفت که از آغاز هم در شخص و گروهی وجود نداشته، دست به تنگ کردن تعابیر و مفاهیم دارید میزنید که دست آخر هیچ شخصی در این تعبیر تنگ جا نمیگیره

    مقایسه بین سیب و پرتقال نبود بلکه صحبت از پرتقالی بود که وقتی خوب شکافت دادیم، درونش یک نارنجک دیدیم

    پاسخحذف
  23. در مورد چپگرایی جوانی و راست گرایی مسن شدن مطلبتون بسیار جالب بود و به نکته ای اشاره کردید که شما درتجربه هر دو بودید و هستید ولی براتون مهم نیستن بلکه تغییر و ارزش جهان مهم هستن
    این درسته ولی برای تحقیق و نظر، بایستی به این موضوعات توجه کرد و آنها را بر اساس آنچه هستن، نه آنچه ما میخواهیم و آنچه درسته، تحلیل کرد گرچه در بُعد راهکار و برنامه، بهتره به شکل "گذشته نه" نگاه کرد

    و در بند آخر مطلبتون، چون جرکتی پارادوکسیکال مقصود نمیتونه برسه، میرحسین موسوی تو همین جنبش سبز کار زیادی انجام ناد جز اینکه هر وقت تونست و خواست سعی کرد از این نمد حرکت سبز کلاهی برای خود درست کنه ولی جمعیتی کهبیشتر بین خود قرار گذاشتن بین بد و بدتر انتخاب کنن، امروز دل و قلوه ای برای او میفرستند و تاریخ تولدش را ساز میکنن که نگو و نپرس

    پاسخحذف