چون در جنبش اعتراضی اخیر که تازه بدون برنامه ریزی بود: 1) همه پتانسیل خود را خرج کردن 2) به نداشتن مشروعیت مردمی بیش از پیش اعتراف کردن 3) کاربرد زور عنان گسیخته و کاملاٌ بدوی را نشون دادن 4) ثروت بیشماری خرج کردن تا تازه به جای قبل هم نرسن و 5) مقدار زیادی از حق این دیو شیعه را از دست دادن
و چون میدونن اگر این جنبش برنامه ریزی و اتحاد لازم را داشت به هیچ وجه قادر به کنترل نبودن پس:
الف- رفته رفته پاکسازی حادی درون حاکمیت هم خود به خود هم با قدرت حاکمیت صورت میگیره به عبارت دیگه وضعی درست شده که هر شخص بایستی فاقد اعتبار و حتی آبرو باشه تا بتونه با اینها همکاری کنه و از طرف دیگه حکومت هم برای اینکه نذاره ائتلافی از درون حاکمیت با بیرون صورت بگیره یا همون "اتحاد وحشتناک" دست به پاکسازی وسیعی خواهد زد
معنی این پاکسازی در اقتصاد :
تو چند سال اخیر حتی یک سوپرمارکت معتبر محل را هم با کمک های مافیایی به دست بسیجی ها سپردن و همون یه ذره بخش خصوصی که از حکومت مطلقه های سلطانی- نظامی قبل باقی مونده بود را هم از بین بردن، اگر قبلاٌ برای انجام مناقصه و مزایده مجبور به حفظ ظاهر قانونی بودن حالا دیگه با این تقلب و این کودتا دیگه نیازی نمیبینن و این بساط خودی های کم تعداد، اقتصاد را به سرعت به ویرانه ای بیش از پیش تبدیل خواهد کرد
ب- طرفدارانش دیگه بایستی خیلی خنگ نما باشن و پول پرست که حرفهای "صد تا یه بوق خاران" را باور کنن و برای این "خنگ نمایی" بایستی خیلی بیشتر از قبل پول بگیرن و از طرف دیگه حضور افراد با این درجه از شارلاتانتیسم در خانواده ها و جامعه تحمل نخواهد شد و دورویی و دروغ هر چه بیشتر پایه های حکومت را فرا خواهد گرفت که وقتی دچار مشکل بشن به سرعتی باور نکردنی خود را عاجز خواهن دید
ج- دشمن رهبر مطلقه (دشمن را بار ها تکرار میکنه و بارها هم با تف و زبون دهنش را تر میکنه) که تا حالا بختکی بود بر سر مردم ایران که هر طرف میرفتن یک آقا بالاسر میگفت دشمن اینطوری میخواد نرو و ... گرچه تا حالا دشمنها برای او دوست بودن و برای به قدرت رسیدنش خدمتهای بسیار کردن، ازآمریکا بگیرید تا خود اسرائیل و صدام حسین و مجاهدین و تکنوکراتها و اصلاح طلبان حکومتی ولی از حالا به بعد این بختک دور سرش طوری میچرخه که دور سر استالینها میچرخید و طعم ساده ترین زندگی را از او میگیره، با این "توهم" دوروبریها به شدت آزار میبینن و فراری میشن و برخی هر روز آرزوی مرگش را میکنن و دستشون برسه او را خواهن کشت
د- تا حالا هیچ حکومتی نتونسته با سرکوب قشر متوسط که در ایران به وفور پیدا میشه (حتی اگه فقیر باشن) حکومت کنه، بدون قشر متوسط هیچ امر دولتی و حکومتی و کشوری انجام نخواهد گرفت، قشر پایین دست ( که در ایران امروز زیاد پیدا نمیشه بیش از 14 میلیون سواد دانشگاهی وجود داره، از هر7 ایرانی یکی تهرونیه و درصد روستاها شاید به کمتر از 25 رسیده) و قشر نوکیسه و حتی بالادست قادر نیستن کار مهمی انجام بدن
ه- از حالا به بعد از جمع شدن مردم در هر ناحیه وحشت میکنن، این جمع شدن های عادی برای خریدهای بازار در روزهای خاص، در ورزشگاه ها در کارخونه های بزرگ، در گردهمایی های عادی، در ادارات و .... برای اونها زنگ خطری خواهد بود، اگر سرکوب را افسار گسیخته و پردامنه کنن که با تقابل و اتحاد بیشتری روبرو میشن و هزینه بسیار بالایی رو دستشون میذاره و تعداد بیشتری نیاز دارن و توان سیراب کردن همگی را نخواهن داشت و اگر که شدت آنرا زیاد نکنن قادر به کنترل به موقع نخواهن بود
و- و اما اسلام سیاسی و این دیو شیعه!برای اولین بار نفرت حاد عمومی از حکومت اسلامی و خاران با طرز کلام بادنشین و دیوانه وار احمدی نژاد درست شده که این نفرت بسیار حاد، به سمت مرجعیتهای حکومت هم پیشروی کردن و دو شکل از این منظر ممکنه ایجاد بشه:
ا- با برخورد خاران با اصلاح طلبان حکومتی به حدی که نه تنها نتونن کاری از پیش ببرن بلکه خونه نشین و یا دستگیر بشن، اسلام سیاسی و حتی خود اسلام و شیعه تحت فشار قرار میگیرن. دولت محمد خاتمی باعث کم شدن اتحاد در جنبش سبز شد و اگر تجربه دولت و رفتار آرامش فعالی! و فوبیای او از طرفدارانش وجود نداشت، میر حسین موسوی بزرگترین ائتلاف را بر علیه خاران به وجود می آورد و حکومت را هم از دست اونها میگرفت و به انقلاب اسلامی مطلوب خودش میرسید، ولی اینبار با تجربه میرحسین اگر کاری از پیش نره دیگه کار اسلام سیاسی در ایران بطور کل تموم میشه و با شکل گفتن اتحاد در مخالفان، ملاهای شیعه تحت فشار قرار میگیرن و از ترس از بین رفتن کل قدرت و نقش سنتی خود، مشروعیت الهی رهبر مطلقه را دسته جمعی ازش میگیرن و رهبر مطلقه مثل یک پارچه نوشته خونین و بویین و کثیف به دَرَک تاریخ خواهد رسید
2- اگر قدری گوشها را از لالایی از مابهترون و اینطور عربده کشی و نمایش چماق عریون، پر کنن و به اصلاح طلبان حکومتی اجازه فعالیت بدن، عمر اسلام سیاسی را بیشتر خواهن کرد ولی دیگه نمیتونن به انحصارطلبی راست و چپ و سرکوب خشن پیشین ادامه بدن و بدون سرکوب، این حکومت دراین ایران وجود نخواهد داشت.صاحب این قلم چهار سال قبل پیش بینی کرده بود که احمدی نژاد برای اولین بار نفرت حاد اجتماعی را در ایران به وجود میاره و حالا هم عمر زیادی به این حکومت نمیبینه گرچه قیمت نوع تغییررا اعتراض و برنامه های صحیح سیاسی و اتحاد مخالفین رقم میزنه
میشه فهمید قدرتهای بزرگ، ایران را بدون حکومتهای سرکوبگر و با وجود مردمی این چنین سیاسی و رشد کرده با فرهنگ ایرانی که هم شرقی و هم غربیست و در مهم ترین موقعیت استراتژیک زمین قرار داره، تحمل نخواهن کرد و با وجود بحرانهای حاد سیاسی و اجتماعی، امروز با ملتی صد پاره، برای ایرانیها قدرتی در تقابل با تبلیغات ورسانه و ثروت و قدرت از مابهترون باقی نمیمونه، پس گرچه این حکومت در زمان نه چندان زیاد ساقط خواهد شد ولی تغییر در ایران، این سه شکل را متصور میشه:
1- یک حکومت دیکتاتوری دیگه که بعد از یک دوره خشونت، از بس تفرقه و دروغ و بی اعتمادی بین مردم وجود داره، خود عموم مردم طالب حکومت رضاخانی میشن ولی به سرعت پشیمون ...... 2- تیکه تیکه شدن ایران و برقراری دموکراسی..... به دور و بر ایران نگاه کنیم دموکراسی هایی بسیار پیشرفته تر از حکومت مطلقه های ایران در اکثر آنها برقراره ولی بخاطر وقوع درگیری و جنگ، نقش طبیعی خود را بازی نمیکنن و وقتی این خشونت ها به پایان میرسه که تعادلی در همه طرفهای درگیر عربستان و ایران و از مابهترون برقرار بشه
تا همین الان هم طرفداری پشت پرده قدرتها از خاران برای عدم تثبیت این تعادل در شرایط روز منطقه هست و این نقش ایران را پیچیده تر میکنه: اگه ایران منضبط بشه که اتحاد عربها و منابع، نظم دلخواه اونها را به هم میریزه، اگه خیلی ضعیف یا قوی بشه نقش تعادلی خود را در منطقه از دست میده، پس چه بایستی بکنن؟
با برقراری دیکتاتوری که عمرش تو کره خاکی رو به اتمامه و با تثبیت هر چه بیشتر دموکراسی در منطقه و تشکیل کشورهایی با ملیتهای یک پارچه ولی نه چندان قوی که با بیشتر شدن بازیگران، تعادل منطقه به نفع قدرتها حفظ میشه ولی اصولاٌ نبایستی نیروی قلنبه منطقه ای وجود داشته باشه
.... و اما 3- ایرانی ها با یک "جنبش حقیقت جویانه"، نه دوباره با این همه مصلحتهای جورواجور و دروغ ، به قدرت و اتحاد یک پارچه خواهن رسید، بحران ملیت و بحران مدنیت و بحران ارزشها را پشت پا میذارن و به قدرتی میرسن که مطلقه فقیه که هیچ حتی قدرتهای بزرگ را به زانو در میارن و نقش تاریخی خود را رفته رفته بازی میکنن، البته نگیم خواب دیدی خیر باشه که مردم ایران اگه افیون بزرگانشون! بذاره به این سطح ارزش رسیده و در مسیر حرکت صحیح، خواهن رسید و همگی چوب مشکلات شخصیتی، سیاست بازی، بی برنامگی و عوام زدگی جلودارانمون را میخوریم ولی اگه اونها قادر باشن به این قدرت برسن نه با یک گاندی که با چند ده تا گاندی دلسوز و همدل به سمت بزرگی و شرایط بدون خشونت حرکت میکنیم ...
البته وقتی درست به اونها توجه میکنیم به سختی این کار پی میبریم و این شعر به مغزمون خطور میکنه که :باش تا صبح اجلت بدمد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر