هيچي! براحتي فرياد شهادت طلبي سر ميدهند و جام سانديس را با کلي امکانات اين مملکت بي در و پيکر قورت ميدهند در صورتيکه در سايه حمايت قوه قضائيه و نيروي انتظامي هر کاري که ميخواهند ميکنند
براي اينکه در هر جنبشي عليه ديکتاتوري، موفقيتي حاصل شود بايد "ترس" از بين برود تا جنبش دامن گير و همه گير شود و براي اينکار در ايران امروز بايد هزينه سانديس خوري را افزايش داد:
* روشنفکران عزيزمان به اسم ضد خشونت، ميگويند سانديس خوران را بعد از اين حکومت هم ميبخشيم خب اين يک خاصيت ميتواند داشته باشد که تا آخرين لحظه سلاح در دست نميگيرند و بر خواهند گشت ولي اين فکر ديدگاه تجربي ندارد و وقتي ببينيم که در همين جنبش پنجاه و هفت خودمان که مظهر خشونت و انتقام و انقلاب بد! ميدانن، "جاويد شاه گوها" در اجتماع بعداٌ به انقلابي هاي دو آتشه تبديل شدن .... پس به عبارت بهتر تجربه ميگويد گروهي وجود دارن که فقط حرف زور و قدرت و پول را ميفهمن و تا زماني که اينها را داشته باشن نميتوانيد، با زبان خوش چيزي متفاوت را حاليشان کنيد مگر زورشان را بگيري تا گوشهايشان باز شود
در قسمتهاي قبلي مرثيه اي براي انقلاب گفته شد که ما چگونه با ندانستن جواب مهمترين سوالها از حرکت آينده، خودمان را به فلاکت کشيده ايم درست مانند خريداري که خود هم نداند چه را بايد چگونه انتخاب کند گه نه تنها خود را سر کار گذاشته بلکه اعتبار خود را نزد سايرين از بين برده و حال آنرا در کنار اين هزينه پايين سانديس خوري بگذاريم تا متوجه شويم به اين ترتيب کاري از دستمان بر نمي آيد، پس:
به جاي اينکه زور خودمان را بدهيم التماس بخريم بايد با زبان "زور و محبت" جلو برويم، حال اين زبان چه چيز ميتواند باشد در قسمتهاي بعدي با ذکر جزئيات بيان ميشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر