۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

تحلیل آتش انقلاب در اعراب! " مرثیه ای برای انقلاب 1 "


کره زمین با موضوع کاملاٌ جدیدی روبروست به عبارت دیگر تا حالا بارها در این کشورها، شورش و کودتا صورت گرفته ولی آیا این جنبشهای امروزی، اصلاٌ حرکتهای انقلابی هستن یا نه؟
تکلیف کودتا که مشخص ست، به توسط نیروهای نظامی داخلی و با کمک نیرو یا نیروهای خارجی، بوجود می آید و حاصل کار هم یک حکومت نظامی ست
و شورش را هم گروه های سیاسی و هم طبقات پایین دست بوجود می آورند و ما حصل دو لایه ی قدرتمندان بالا و آلت دستان پایین هستن و سرنوشت هم در پشت میدانها، تعیین شده ومیشود
واما انقلاب که یک خواست دیگرگون خواهانه هست ودر درجه اول برای آزادی سیاسی و بر ضد دیکتاتوری صورت میگیرد... پس یک برداشت مشخص از نخواستن دارد و حتی مفهومی مشخص از خواستن دموکراسی ولی به علت اینکه این خواست نیاز به نهاد سازی و قدرتمندی نهادهای دموکراسی احتیاج دارد پس خواستن انقلابی امری ثانویه بر وقوع انقلابست و در درون خود تناقض پیدا میکند که در طول همین دو سه قرن وقوع انقلابها، بارها کودتا و شورش خود را جای انقلاب نشان داده است...

پس مشکل اصلی که باعث بوجود آمدن انقلاب میشود: 1- نبودن آزادی سیاسی و دیکتاتوری ست و 2- وجود حکومت الیگارشی، باندبازیهای مافیایی و فقر گسترده در اجتماع
و برای پیدا کردن رد پای انقلاب، توجه به این موضوع ضروری ست که بوجود آورنده انقلاب، طبقه متوسط، بخصوص متوسط فقیرست یعنی افرادی که از لحاظ فرهنگی، تحصیلات و موقعیت های خانوادگی، جزو طبقه متوسط هستن ولی به خاطر وجود دیکتاتوری به فقر رسیده َن و در مقابل، بوجود آورنده شورشها، طبقه پایین دست هستن چرا که سرکوب دیکتاتوری باعث تحقیر کل طبقات اجتماعی میشود ولی تقابل طبقه متوسط با این سرکوبها به شکل انقلاب بروز میکند برخلاف گروه های دیگر که به شکل شورش و کودتا خود را نشان میدهد

حال با در نظر گرفتن مولفه های فوق به مصر امروز نگاهی بیندازیم:
1- حکومت حسنی مبارک به مانند سایر حکومتهای کشورهای عربی و خاورمیانه، نوعی از دیکتاتوری نظامی مورد حمایت ابرقدرتهای غربی بوده ست
2- به واسطه رشد ارتباطات، افزایش دانشگاه ها و همه گیر و ارزان شدن فن آوری، در حد زیادی طبقه متوسط فقیر در کشورهای در حال توسعه بوجود آمده َ
3- درست مانند سایر کشورهای دیکتاتوری تحت سلطه در خاورمیانه، به علت سیاست های قدرتهای غربی و بخصوص بریتانیا که پدر آمریکا هم محسوب میشود، تنها و بزرگترین بدیل حکومت های موجود، گروه های اسلامی هستن، یعنی در همین مصر، حسنی مبارک اجازه کمترین تشکل سیاسی غیر مذهبی را در کشور نداد تا اخوان المسلمین بزرگترین گروه فعال سیاسی درون کشورشود و دلیل عمده آنهم اینست که با کمک این گروه ها نه تنها میتوانند به راحتی اختیار گروه پایین دست و شورشها _ در نتیجه سایر گروه ها _ را در دست بگیرند بلکه چون فتیله کل جهان اسلام بطور مستقیم و غیر مستقیم در دستان خودشانست با این بدیلهای حکومتی بهتر میتوانند کنار بیایند و البته اینها در کنار این موضوع که گروه متوسط هم در این کشورها با عوامیت روشنفکرانشان در نهایت، آلت دستی بیش نیستن
4- در مصر حسنی مبارک، آزادی مذهب به اندازه ای که طبقه متوسط مذهبی طلب میکند وجود دارد و تنها دلیلی که یک گروه مذهبی - سیاسی، میتواند رشد کند همان عدم وجود بدیل دیگرست که در بند بالا اشاره شد و رشد شورش و کودتا به جای انقلابست و همینطور موضوع اسرائیل و تحقیر جامعه عرب هم میتواند مذهب سیاسی را رشد دهد در کنار بغض اعراب نسبت به آمریکا که در دل اسلام اتحاد پیدا میکند
5- ارتباط بسیار عمیقی در کشورهای عربی برقرارست به طوریکه الگوی مصر که از مهمترین این کشورهاست، اگر به موفقیتی نسبی دست یابد، به سرعت میتواند توسط سایر این کشورها تعقیب شود و سیاستگذاران جهانی هم اینرا به خوبی میدانند

پس انقلاب اعراب بسیار موضوع پیچیده ای ست که در مطالب بعدی، سعی میکنم بهتر به آن اشاره کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر