در مبحث قبلی اشاره شد که تقابل طبقه متوسط با سرکوب دیکتاتوری به شکل انقلاب و گروه بالا دست به شکل کودتا و اتحاد بالادست و طبقه پایین دست با هم به شکل شورش بروز میکند.... و به شرایط کنونی مصر در پنج بند نگاهی انداختم، پس اول تکلیف اینرا مشخص کنیم که در مصر دارد انقلابی به وقوع میپیوندد یا نه؟
بی گمان برخلاف جنبش 57 ایران که یک انفجار از هیجان عمومی بود با آزاد سازی سیاسی به توسط دیکتاتوری سرکوبگر تحت فشار کارترو همینطور واقعه ای مانند سینما رکس آبادان، حرکت اخیر مصر شباهت بسیار بیشتری با جنبش سبز سال قبل ایران دارد و دُز انقلابی آن بیشترست، به عبارت بهتر ایران در سال 57، دز انقلابی داشت ولی بسیار بیش از آن شورش تمام مسائل بعدی را رقم زد که گناهش تنها و تنها بر گردن روشنفکران سیاسی و اجتماعی و مذهبی آن زمان بود که حتی خودشان هم در اوج هیجان، سوختن و بریدن و دوختن و به آلت دست تبدیل شدن
حالا اگر قرارست کسی به ریش من بخندد که جنبش 57 را که همه انقلاب میشناسند، من نمیشناسم و برعکس جنبش سبز را که در بین عموم به یک جنبش اصلاح خواهانه معروف شده، یک جنبش انقلابی میشناسم که چون خودش هم خود را نفهمید به سرعت کمرنگ شد، بخندد! به شرایط این مملکت ربط دارد که عموم کارها برعکس هستن
و اما در مصر چه میگذرد؟ دیکتاتوری سی ساله که توانسته بود کانالی ارتباطی بین خواست مردمش و خواست قدرتهای بزرگ باشد، به انتهای تاریخ مصرف خود رسید و اینجاست که قدرتهای بزرگ، شروع به تعریف کانال جدید ارتباطی میکنند که یا این کانال به مانند، حکومت اسلامی در ایران شکلی کاملاٌ پنهانی دارد و یا مانند ترکیه شکلی مشخص...
در مطالب قبلی به این اشاره کردم که دلیل رشد ترکیه به دست اسلام گراها هیچ چیز نبود به جز خواست اروپا و آمریکا تا بتوانند، هم اسلام را به عنوان بهترین متحد خود برای ذلت و باج دهی، حفظ کنند و هم الگویی متعادل از آن را به نمایش بگذارند و در مقابلش حکومت اسلامی ایرانست که یک مهره آمریکایی بوده که باعث بروز جنگی در خاورمیانه شد و همینطور به مانند اسرائیل به هیچ وجه مایل به صلح خاورمیانه نیست و در سالهای اخیرش هم با بمب اتم خواهیش، منافع نظامی- اقتصادی آنها را در منطقه حفظ میکند و به همین خاطر هم سال گذشته آمریکا به اینها کمک کرد تا جنبش سبز را سرکوب کردن به عبارت بهتر بعد از صدام حسین که خدمتش به این آمریکا کمتر از آبراهام لینکلن نبود، نیاز به دیوانه ای دیگر داشتن که احمدی نژاد از دیوانگی همه را بس است.
تا این لحظه شعارهای ضد آمریکایی و مذهبی در تظاهرات مصری ها بروز نکرده چرا که حسنی مبارک و ارتش به سرکوب اعتراضات، برنخواستن و عدم بروز هیجان و خشونت افسارگسیخته و درس گرفتن تمام منطقه از جنبش 57 ایران نشان میدهد که مصر به الگوی ترکیه به شکل دیگری نزدیک میشود پس یا اینکه اخوان المسلمین دست به اصلاح خود میزند و با اسرائیل مثل اردوغان از در صلح برمی آید و یا اینکه در آینده نقش کلیدی در حاکمیت نخواهد داشت
از طرف دیگر بعد از بیش از پنجاه سال جنگ، اسرائیل به خواست خود با کمک حکومتی مثل ایران، رسید و تمام اسلام گراهای عاقل کم کم از در صلح با او در آمدن و خواهند آمد و بقای خودش را در منطقه تضمین کرد که اگر سی سال پیش همه با او صلح میکردن، هیچ تضمینی در اصل بقای اسرائیل وجود نداشت و کافی بود یک رهبر عرب عوض میشد تا با احساسات اسلامی به شدت مشکل پیدا میکرد.
از مجموع شرایط فوق بر می آید که کانال ارتباطی جدید برای مصر به عنوان یکی از مهمترین کشورهای عربی بروز خواهد کرد که از شکل دیکتاتوری نظامی بیرون خواهد آمد و این همان نظم نوین جهانیست که در عراق و افغانستان به زور نیروی نظامی به شکلی برقرار شد و در حال گذرست.
بی گمان برخلاف جنبش 57 ایران که یک انفجار از هیجان عمومی بود با آزاد سازی سیاسی به توسط دیکتاتوری سرکوبگر تحت فشار کارترو همینطور واقعه ای مانند سینما رکس آبادان، حرکت اخیر مصر شباهت بسیار بیشتری با جنبش سبز سال قبل ایران دارد و دُز انقلابی آن بیشترست، به عبارت بهتر ایران در سال 57، دز انقلابی داشت ولی بسیار بیش از آن شورش تمام مسائل بعدی را رقم زد که گناهش تنها و تنها بر گردن روشنفکران سیاسی و اجتماعی و مذهبی آن زمان بود که حتی خودشان هم در اوج هیجان، سوختن و بریدن و دوختن و به آلت دست تبدیل شدن
حالا اگر قرارست کسی به ریش من بخندد که جنبش 57 را که همه انقلاب میشناسند، من نمیشناسم و برعکس جنبش سبز را که در بین عموم به یک جنبش اصلاح خواهانه معروف شده، یک جنبش انقلابی میشناسم که چون خودش هم خود را نفهمید به سرعت کمرنگ شد، بخندد! به شرایط این مملکت ربط دارد که عموم کارها برعکس هستن
و اما در مصر چه میگذرد؟ دیکتاتوری سی ساله که توانسته بود کانالی ارتباطی بین خواست مردمش و خواست قدرتهای بزرگ باشد، به انتهای تاریخ مصرف خود رسید و اینجاست که قدرتهای بزرگ، شروع به تعریف کانال جدید ارتباطی میکنند که یا این کانال به مانند، حکومت اسلامی در ایران شکلی کاملاٌ پنهانی دارد و یا مانند ترکیه شکلی مشخص...
در مطالب قبلی به این اشاره کردم که دلیل رشد ترکیه به دست اسلام گراها هیچ چیز نبود به جز خواست اروپا و آمریکا تا بتوانند، هم اسلام را به عنوان بهترین متحد خود برای ذلت و باج دهی، حفظ کنند و هم الگویی متعادل از آن را به نمایش بگذارند و در مقابلش حکومت اسلامی ایرانست که یک مهره آمریکایی بوده که باعث بروز جنگی در خاورمیانه شد و همینطور به مانند اسرائیل به هیچ وجه مایل به صلح خاورمیانه نیست و در سالهای اخیرش هم با بمب اتم خواهیش، منافع نظامی- اقتصادی آنها را در منطقه حفظ میکند و به همین خاطر هم سال گذشته آمریکا به اینها کمک کرد تا جنبش سبز را سرکوب کردن به عبارت بهتر بعد از صدام حسین که خدمتش به این آمریکا کمتر از آبراهام لینکلن نبود، نیاز به دیوانه ای دیگر داشتن که احمدی نژاد از دیوانگی همه را بس است.
تا این لحظه شعارهای ضد آمریکایی و مذهبی در تظاهرات مصری ها بروز نکرده چرا که حسنی مبارک و ارتش به سرکوب اعتراضات، برنخواستن و عدم بروز هیجان و خشونت افسارگسیخته و درس گرفتن تمام منطقه از جنبش 57 ایران نشان میدهد که مصر به الگوی ترکیه به شکل دیگری نزدیک میشود پس یا اینکه اخوان المسلمین دست به اصلاح خود میزند و با اسرائیل مثل اردوغان از در صلح برمی آید و یا اینکه در آینده نقش کلیدی در حاکمیت نخواهد داشت
از طرف دیگر بعد از بیش از پنجاه سال جنگ، اسرائیل به خواست خود با کمک حکومتی مثل ایران، رسید و تمام اسلام گراهای عاقل کم کم از در صلح با او در آمدن و خواهند آمد و بقای خودش را در منطقه تضمین کرد که اگر سی سال پیش همه با او صلح میکردن، هیچ تضمینی در اصل بقای اسرائیل وجود نداشت و کافی بود یک رهبر عرب عوض میشد تا با احساسات اسلامی به شدت مشکل پیدا میکرد.
از مجموع شرایط فوق بر می آید که کانال ارتباطی جدید برای مصر به عنوان یکی از مهمترین کشورهای عربی بروز خواهد کرد که از شکل دیکتاتوری نظامی بیرون خواهد آمد و این همان نظم نوین جهانیست که در عراق و افغانستان به زور نیروی نظامی به شکلی برقرار شد و در حال گذرست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر