دستامو کورمال کورمال دراز میکنم به هیچ چی بند نمیشه، هیچی نیست ....
میگم: مگه مجبور بودیم همش روزها بخوابیم و شبها راه بیفتیم؟
- ساکت! سر و صدا نکن، همین که شب میتونیم بریم بایستی خدا را شکر کنیم
_ یعنی چی؟ تو تاریکی به کجا میخواهیم برسیم؟
- به هر جا برسیم بهتر از اینجاست
_ یعنی محکومیم بشینیم یا از ناچاری تو کوری راه بیفتیم؟
- تو روز نمیشه رفت، سریع گیر میفتیم ولی ناراحت نباش! یکی داره میاد تا راهنماییمون کنه چراغ قوه بزرگی هم داره
_ چه خوب!
- آره، فقط دست از این اخلاقت که هی غر میزنی بایستی برداری و راه بیفتی
_ هر که بود من باهاش میام بهتر از تاریکیه
- حتی اگه چراغ قوه را از یه قلدر گرفته باشه؟
_ یعنی چی؟ از قلدری سنت و از قلدری خارجی گرفته؟
- هیچی هیچی، همینطوری گفتم
_ناقلا دست بردار نکنه از ملائه یا خارجیه گرفته؟
- نه نگرفته خودش از هموناست، تو میای یا میمونی؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر