۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

پس از قرنها آیا هنوز هم اسلام ایران را اشغال کرده؟


1)

- بیشتر مردم ایران مسلمون واز دوست داران امامهای شیعه هستن

- خاستگاه شیعه گری ایرانه

- در ایران قرنهاست عیدها و مراسم اسلام و روزهای شیعه به خوبی اجرا میشه و عمده تعطیلات رسمی کشور به اینها تعلق داشته و داره

- پناهگاه بسیاری از مردم گریزان از رنجهای سیاسی و اجتماعی، زیارتگاه های اسلامی - شیعی بوده ن
- تشابهات فرهنگی ایرانی با اسلام در آمیختگی و نزدیکی بسیاری پیدا کرده است
- رابطه اقتصاد و اعتقاد اسلامی مجرای ویژه ای پیدا کرده به طوری که عمده حاکمیتها و عمده بازاری های خودی یا به اسلام وابستگی مستقیم داشته یا ارادت داشته ن حتی اگه یهودی بودن

- قوانین مدنی ایران قرنهاست وابستگی به اسلام داره و کم و زیاد جریان داشته

و اصولاٌ خاستگاه اسلام و شیعه در ایران از دل جامعه بیرون اومده بسیار بیش از انگلستان و اعراب و حوزه های علمیه و...

2)
- اسلام در ایران به توسط شکست ایرانیان از اعراب بوجود آمد و رفته رفته به خاطر جنگ با حاکمیتهای عربی به شکلی خاص نهادینه شد
- بخش بزرگی از روشنگری ایرانیان در اسلام ستیزی جریان داشته و داره
- در زمان رضا پهلوی نوعی اسلام ستیزی نظامی بوجود آمد و ایران دوستی رواج پیدا کرد که به سرعت از بین رفت و محمدرضا پهلوی جایی در میان این دو برای خود دست و پا کرد که چون مصنوعی بود باز هم شکست خورد تا نوبت به جمهوی اسلامی رسیده که در آغاز اصلاٌ ایران را به کل فراموش کرد و تنها از اسلام ذکر آورد تا رفته رفته متوجه شد برای حکومت کردن بایستی گاهی از اون هم یادی بکنه که این هم به شدت مصنوعیه و کم کم به کلی ساقط خواهد شد

- در حکومت جمهوری اسلامی میشه گفت که هیچ کدوم از بزرگان هنری و فرهنگی اصیل از طریق تلویزیون حکومتی به خونه ها نیومدن_ درست مثل کشوری اشغال شده_

- بخشی از فرهنگ ایرانی و کل ملیت ایرانی بر خلاف بسیاری از کشورهای عربی، قبل از اسلام بوجود آمده و تراکم قومهای مختلف در زمانهای قبل از اسلام در کنارهم ایران را ساخته ن که بعد قرنها، اسلام هنوز هم تقابل با ایرانی بودن داره

- ما از خود بیگانه ایم، علی شریعتی سعی میکرد با اسلام و شیعه، ایرانی را با خود آشنا کنه و نتیجش دور شدن بیشتر ما شده و با ایرانی بودن هم به خود نزدیک نمیشیم چون وقتی میاییم تو کوچه و بازار خودمون هم نمیدونیم از کدوم ایران صحبت میکنیم

- و بسیاری طرفداران احمدی نژاد از تو پول در آمده ن یا معلوم نیست از کجای این جامعه به شدت جوون و شهرنشین پیدا شدن؟!

و اصولاٌ کشوری که منافع ملی خود را حفظ نکنه و به جاش به فکر منافع اسلامی باشه که به میلیاردها نفر دیگه هم تعلق داره، به فکر فلسطین و لبنان و یک زن محجبه در دادگاه آلمان باشه، یک کشور غیر مستقله و اگه پوتین نظامی با سرکوب بسیار گسترده در فرهنگ و جامعه و سیاست، حکومت کنه، اون کشور اشغال شده

3)
حالا جواب این سوال دشوار که آیا اسلام در حال حاضر ایران را اشغال کرده یا بدتر فرهنگی اشغال گر بوجود اومده؟

الف- کل ادیان و مسلکهای یاوه که تاریخ گذشته هستن کره زمین را اشغال کرده ن ولی این ایران بدبخته که بایستی تکلیفش را با یکی از سیاسی ترین ادیان و مذاهب روشن بکنه

ب- در حال حاضر براستی ایران توسط بخشی از فرهنگ خود اشغال نظامی شده

ج- نوگرایان دینی سعی دارن این مشکل را برطرف کنن ولی با دین همه چیز خواه و به شدت متصل به حکومت اسلام، نو گرایی کار دشواریه به طوری که دو اصل در کار این افراد دیده میشه 1) در نوگرایی آنها اول یک فرد بایستی از دایره اسلام بیرون بیاد و بعد با پذیرش فلسفه اونها به اسلام وارد بشه که نعل وارونه زدنه اگه کسی خارج بشه لزومی برای وارد شدن وجود نداره مگه بر اساس مصلحت جویی که با اصل و اساس حقیقت جویی مغایرت داره 2) کار این نوگرایان به جایی میرسه که برای جدا کردن آخوند از اون، اسم اسلام را میارن ولی خودش را نمیارن

پس پیدا کنید پرتقال فروش را

البته فکر نکنید انگلیسه...

پس در پاسخ این سوال دشوار باید گفت به شکل فعلی که همه چیز را میخوان از اسلام در بیارن و بس حتماٌ اسلام ایران را همچنان اشغال کرده و به شکل نوگرایی دینی هم نتیجه ای نخواهد داشت و فقط شکل سنتی قدیمی نه بنیادگرایی اون میتونه مشکل اسلام جامعه و ایران را تا حدی حل بکنه و نبایستی به فکر این بود که حتماٌ مدرنیزاسیون و اسلام را هم جهت کرد، افراد مدرن راه خود را بایستی برن و یا برگشت بکنن هر چیزی به جز این دوباره این کلاه فرهنگی را در ایران زنده میکنه

به شکل فعلی

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

مکالمه ای در باب عملکرد میرحسن موسوی در جنبش سبز


.. میدونی، میرحسین موسوی تا چند سال دیگه موثر میشه؟

. یعنی چی؟

.. یعنی اینکه موسوی، چند سال دیگه تو سیاست به عنصری مهم تبدیله میشه

. یا حسین میر حسین

.. معمولاٌ کارکرد سیاست تو کشورهایی مثل ما چون به عوامل پیچیده ای بستگی داره، کند اثره ولی من فکر میکنم این شخص منفعل وقتی میتونه کاره ای بشه که آخوندهای حکومتی رفته باشن و وجود موسوی ها هم در اون روز و شرایط مضره

. چی داری میگی؟ واضح تر بگو

.. ما سه دسته سیاستمدار یا بزرگان سیاسی به شکل موثر داریم: 1- بازیگران خائن و دروغگو 2- بازیگران اشتباه کار 3- بازیگران بی خاصیت

. و 4- بازیگران کار درست ... البته اینو خوب اومدی که بازیگران بی خاصیت هم تو سیاست این مملکت موثرن، این خودش شد جوک!

.. خب ما از بزرگان سیاسی کاردرست و موثر خیلی کم داریم... شرایط امروز را نگاه کن مملکتی با امکانات بسیار با فرهنگی متناقض، عقب مونده، خرافاتی و ویرانگر و اوضاع هم که به شدت خرابه... حداقل تو فکر میکنی موسوی تو همین جنبش سبز خوب کار کرده؟

.آره خوب از بچه ها حمایت کرد و تا این لحظه هم خوب ایستادگی کرده

.. مگه نمیگیم او 20 میلیون رای داشته و مهدی کروبی هم 10 میلیون رای؟ و مگه جنبش سبزی به راه نیفتاده که ایستادگی کرده و بدون اینکه طلب زیادی داشته باشه هزینه هم داده؟

. ولی این جنبش طرفدار خشونت نیست و طرف مقابل هم از خشونت تا جایی که تونسته کم نذاشته، پس کار زیادی نمیشه کرد

.. خب که چی؟ طرفدار خشونت نباشی یعنی اینکه خودت را بی نتیجه به کام خشونت بکشونی؟ یا اینکه دلسردی بوجود بیاری؟ آخرش به کجا میرسه؟

. اگه افرادی مثل تو پیدا نشن که تفرقه درست کنن آخرش به نتیجه میرسه، ایرانی زیر بار ظلم نرفته، اینها که از مغول، سخت تر نیستن و جنبش سبز هم مقاومت میکنه تا انشاء الله به همین زودی ها به نتیجه میرسه، هر کاری نیاز به هزینه دادن داره و این هزینه ای که بایستی برای درست شدن این مملکت داد و دلسردی هم مربوط به افرادیه که هیچ وقت نخواستن کاری کنن فقط میان وسط و مانع حرکت میشن

.. وسط بحث، شعار تحویلم نده! خیلی سر راست بگو که موسوی چه کرده و این جنبش سبز به کجا میرسه؟

. گروهی متحد شده و این گروه قصد تسلیم شدن ندارن و مقاومت میکنن تا به نتیجه برسن، در ضمن این جنبش سبز نیازی به اینکه موسوی کاری بکنه نداره همینکه پشتش را خالی نکنه کافیه

.. بازم نمیفهمم

. تو نفهمی کاریت نمیشه کرد

.. بی شوخی یعنی جنبش سبز یک اعتقاده و بایستی باورش کرد و ربطی به فهمیدن نداره؟

. تا قبل از شهید و شکنجه و زندونی شدن عده ای از هموطنان عزیزمون جنبش سبز یک حرکت بود ولی امروز یک اعتقاده گرچه این اعتقاد را به خوبی میشه فهمید مگه خودت را به کوری زده باشی یا دور از جون تو از عوامل اونطرفی باشی!

.. قبول! منهم به این جنبش منهای برخی باورهای خطرناکش اعتقاد دارم ولی دوست دارم بفهمم تو چی داری میگی؟!

. 1- جنبش بدون خشونت 2- خواسته ای کاملا ٌمشخص: برکناری دولت کودتایی 3- فاقد نقش رهبری و نداشتن سر و ته 4- استفاده از فرصت برای نمایش مقاومت

.. درود و ممنون ولی صبر کن بایستی ریشه ای تر نگاه کنیم... جنبشهای سیاسی، حرکتهایی هماهنگ برای رسیدن به مقصود هستن و برای هماهنگی نیازمند 1- تبدیل مخالفت به خیزش 2- دیسیپلین مخالفت 3- ااستفاده از قدرت 4- هماهنگ کردن بخشها 5- ایجاد انگیزه برای پرداخت هزینه با حمایت پر توان و 6- نمایش آینده

. میدونم میخوای چی بگی ولی ادامه بده

.. موسوی به هیچ وجه از قدرتی استفاده نکرده و زور خودش را داده و التماس خریده
. درست صحبت کن!
.. ببین موسوی از روز اول جنبش سبز اومد و گفت که طرف مقابل فاقد صداقت و اخلاقه و بعد اومده و طرف ظالم عوضی را به اخلاقیات قسم داده که زندانیان را آزاد کن؛ اونها را شکنجه نکن ... بهشون تجاوز نکن و نکششون، این میشه زور را دادن و التماس خریدن، این آقا با اتحادش با کروبی میتونست با پتانسیل حداقل 30 میلیون نفر قدرتی به طرف مقابل نشون بده که او به التماس بیفته، میتونست از روز اول بگه من رئیس جمهورم و بره جلوی مجلس بشینه تا بازداشت بشه و اگر هم در اجباری قرار داشت که اینطوری ضعیف نشون داده بایستی از اولش به صراحت میگفت اینطوریبه نظر میرسه او از این جنبش استفاده کرده تا گروهش از حطر حذف در امون بمونن
. حرفها میزنی میدونی این چقدر هزینه داشت؟
.. تو حرفها میزنی، مگه خودت نمیگی باید هزینه داد؟ الان به کجا رسیدیم؟ به کجا میرسیم؟ این هزینه را باید داد و توی اون شلوغی به راحتی داده میشد اگر هماهنگی و قدرت و انگیزه وجود داشت، راستی راستی چتون شده؟ بهتر نیست بذاریم طبق معمول سیاستمدارها سرمون کلاه بذارن نه خودمون سر خودمون؟
. این مردم حاضر به اون هزینه نبودن، ندیدی شهرستانها را؟ ندیدی چطور میلیونها نفر شدن چند هزار نفر؟
.. مردم نبودن یا بزرگان سیاسیشون نبودن؟ زید آبادی و خیلی های دیگه، بسیاری از جوونهای بیگناه تو زندونن... فکر میکنی مردم به چه طریق حاضر شدن تا همین اندازه هم هزینه بدن؟ فکر میکنی اگه زندونی های سیاسی آزاد بشن چند درصدشون حاضرن برای این شکل حرکت دوباره هزینه بدن؟ خیلی متاسفم، خون تو سرم جوش میاد، آخه ما باید از کدوم طرف تو این رینگ کثافت ضربه بخوریم؟ از طرف مقابل یا از پشت سر؟ همین فکر که در نهاد بسیاری از ایرانیها وجود داره مانع بوجود آمدن اتحاد میشه و تبدیل مخالفت به خیزش به این آسونی ها هم نیست
.
.. موسوی فاقد دیسیپلین مخالفت هست، آخه چرا بایستی هزینه داد تا کثافت گذشته که ما را به امروز رسونده با ارزش بشه، تازه وجود موسوی ها بدون اعتراف صریح بر اشتباهات گذشته که او اینکار را نکرده و برعکس یکسره براش نوشابه باز میکنه باعث میشه که قدرتهای موثر این جهان خاکی به جای ایستادن پشت سر مردم برن پشت سر حکومت به ایستن، تفکر این آقا از عوامل اصلی گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا بوده، آیا او نبایستی با صراحت و جرعت از اینکار و این افکارها اعلام برائت میکرد؟ فکر میکنی این جنبش با حمایت نیروهای خارجی قوی از حکومت به کجا میرسه؟ اینطوری میشه از این مردم درمونده و گرفتار اتحاد درست کرد؟


.. ببینم برات سوال پیش نیومده که موسوی چرا اینقدر از گذشته دفاع میکنه؟
. چون میخواد بدون هزینه این جنبش را به سامون برسونه
.. بدون هزینه برای حکومت یا مردم؟ حکومت که در سرکوب این جنبش از هیچ چیز فروگذار نکرده و اگه خیلی هم شدید پیش نرفته برای اینه که میدونه وضعش بدتر میشه، میدونه اگه به غیر از این اصلاحات طلبان حکومتی جلودار حرکت جنبش سبز بودن نمیتونست به این راحتی اوضاع را به همین سرو سامون نسبی هم برسونه فقط همین و بس و اگه خیلی جلو بره این اتفاق میفته

.. موسوی قادر نیست بین نیروهای جنبش هماهنگی ایجاد کنه چون خودت با صراحت میگی این جنبش سر و ته نداره و جلوداری وجود نداره

.. پس نمیتونه انگیزه هم ایجاد کنه و امروز کار به جایی رسیده که عملکرد او در گذشته پیشکش بایستی بیاد عملکرد خودش را در همین چند ماه گذشته توضیح بده
. ببین همه ما میدونیم شرایط و حتی کاستی هایی وجود داشته و داره ولی امکانات را هم نبایستی نادیده گرفت او که چیزی در دست نداره
.. مملکت در یکی از بدترین حکومتهای نظامی تاریخه و چکمه فرهنگی داره حکومت میکنه معمولاٌ اینطور حکومتها با جنگ یا یک حرکت موثر از بین میرن و بس .... به نظر من طرز تفکر شما نه تنها دفاع از قربانی های جنبش سبز نیست که آنها را هزینه کردن در اشتباه کاری های بسیاریست که در تاریخ سیاسی این مملکت به وفور اتفاق افتاده ولی ما با محبت با همدیگه میتونیم از این گذرگاه بسیار خطرناک عبور کنیم و به آینده، امیدوارانه لبخند بزنیم ... وضعیت عراق و افغانستان نشون از عدم وجود این محبت ملی داره که به نفع قدرتها به جون خودشون افتادن
. و البته وضعیت خود ما هم نشون از عدم وجود این محبت داره

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

با پخش موسیقی انتخابی در خانه، محبت را بازسازی کنیم



(مکالمه ای درباب موسیقی و محبت)

- ایرانی ها یتیمن
= آره از هر دو والدین و تو هر جای دنیا که باشن
- همه جا خشونت وجود داره ولی از صبح تا شب ما با خشونتی مضاعف روبرو هستیم
= فکر نمیکنی این خشونتها اونقدر وجودمون را فرسوده میکنن که حتی تو خونه هم نمیتونیم با محبت با دیگران ارتباط برقرار کنیم؟
- آره آدم خود به خود با دیگران فاصله پیدا میکنه و نمیفهمه برای چی؟! انگار با خودش یخ میزنه
= چه کسی میتونه این یخ ها را آب کنه وقتی که اونا هم خودشون یخ زده هستن؟
- حرف زدن راحت میتونه ولی هم با صدها سانسور مواجه ایم هم اینگونه صحبتها فضا میخواد و براحتی نمیشه پس فکر میکنم موسیقی میتونه اینکار را بکنه، هم فضا را درست میکنه و هم اینکه خودش بطور مستقیم دلها را به هم نزدیک میکنه
= منم فکر میکردم میشه ولی الان دیگه نمیشه، ما روزی نبود که صدای موسیقی از خونمون بیرون نیاد ولی الان دیگه نمیشه، بزرگترها که اصلاٌ حوصله هیچ نوع موسیقی ندارن و براشون عین سوهان میمونه و کوچیکترها هم که غرق این هیپ هاپها شدن و ااز بیشتر اونها حس محبت پیدا نمیشه کرد
- آره اکثر اونها برای رقصیدن خوبن نه برای همیشه گوش کردن
= البته موزیک از ماهواره و تلویزیون و رادیو پخش میشه ولی تو ایران ارتباط موسیقیایی خونواده و جامعه با تغییر عجیب سلیقه ها و سانسور های حکومتی و فرهنگی به شدت مختل شده
- تلویزیون خودمون را که ولش کن ولی موسیقی ماهواره هم که شکل نداره یک دفه اینطوری بلافاصله بعدش یه طور دیگه و بسیاریش بنا به سلیقه جوونهای ایران از همین هیپ هاپهاست، اصلاٌ میدونی که این نوع موسیقی ها تو همه جای دنیا طرفدار دارن ولی نه اینقدر که تو ایران جریان ساز شده ن؟
= مسابقه یورو ویژن امسال را دیدی؟ از بیست و یک آهنگ که به مسابقه رفت فقط یک آهنگ شاید اینطوری بود
- البته بیشترشون شاد بودن و مشکل بسیاری از موسیقی های ایرانی هم اینه که فقط نوستالژی و غم ندارن بلکه افسردگی آه و ناله دارن = آره یک دوست خارج نشین دارم میگه "مگه مریضید ازاینها میخونید و گوش میکنید؟" هر چی از ارزش موسیقی غم برای ایجاد محبت گفتم، گفت موسیقی که آدم را سرشار از محبت میکنه اینجا خیلی زیاده ولی دلیل نمیشه اینطوری باشه، حتی عربها و ترکها و هندیها را مثال زد
- میدونی به فرهنگ ما ایرانی ها هم ربط داره، ما غم پروریم و غم را دوست داریم برای همین هم یک موسیقی معمولی خارجی را اگه با احساس بخونیم اینطوری از کار در میاد
= ولی خیلی چیزها فرق کرده
- آره یک عده از ترس اینکه از اینطرف پشت بوم پایین نیفتن، اونقدر میرن عقب که از اون طرف پایین میفتن
= چه بایستی کرد؟
- من چهل سالمه و فکر میکردم که پدران و مادران ما با موسیقی زیاد الفت نداشتن برای همین هم خیلی با صدای موسیقی تو خونه که اگه ولمون میکردی 24 ساعته بود، نزدیکی ندارن ولی الان بسیاری از هم نسلها را که مثل خودم بودن، میبینم، شاید هفته ای یک بار هم خودشون موسیقی انتخاب و روشن نکنن مگه از تلویزیون و ماهواره و البته میگن ما تو ماشین گوش میکنیم ولی زیاد هم راست نمیگن مگه مجبور بشن
= میخوای بگی به پخش موسیقی های انتخابی ربط داره نه هر نوع پخش موسیقی؟
- آره بیشتر این مهمه که خودت موسیقیرا انتخاب کنی و پخش کنی و روی مودش بیفتید و با اون الفت پیدا کنید و حتی چند بار پشت سر هم گوشش کنید در صورتیکه رادیو و تلویزیون و ماهواره این امکان را به آدم نمیدن
= شاید اینطوری بشه سلیقه خونواده را به هم نزدیک کرد البته اگه وقت داشته باشن
- من یک ام پی تری پلیر با یک بلندگوی شارژی دارم که کیفیتش خوبه، وقتی تو هر میهمونی میرم و روشنش میکنم ذوق زده میشن، انگار یک امکان جدید به زندگی اضافه شده، البته خیلی طولانی پخش نمیکنم که خودمم بیرون میکنن و این بلندگو هم که عین نارنجکه تو سرم میندازن
= مگه خودشون امکان پخش موسیقی ندارن
- هم یادشون رفته هم حوصلش را ندارن و هم به حس بعضی افرادی که موسیقی گوش میکنن هم ربط داره و انگار میتونن این حس را منتقل کن
= چی؟
- بایستی با صدای موزیک و حس اون خیلی نزدیک باشی تا بتونی منتقلش کنی، وقتی یک کنسرت میری همه حس سالن به موسیقی ربطی نداره بلکه حس آدمهایی که به عشق اون موسیقی از دور و نزدیک به هم ملحق شده و لذت میبرن هم تو فضا تشدید میشه
= چقدر جالب گفتی! درکش میکنم
- پس بایستی تو خونواده و خونه دقایقی از روز صدای موسیقی انتخابی که همه را به هم نزدیک میکنه شنیده بشه، این امکان بسیار موثر در دسترس همه هست ولی چرا استفاده نمیکنن تا به هم نزدیک و نزدیکتر بشن و گرد خشونتهای این یتیم خونه و یتیم بودن و تنها بودن را بیرون بریزن؟
عکس با اضافه شدن نتها از Josef B Wirthlin

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

سکه جدید و سکه 1 ریالی 1359

پول جدید که وارد بازار میشد، چقدر مشتاق بودیم تا زودتر ببینیم وحتی ممکن بود برای رویتش تلاشی هم بکنیم و وقتی دست کسی میدیدیم دوست داشتیم مال ما بود تا نشون نزدیکانمون میدادیم



نگاه کنیم! در همین دوران حکومت اسلامی تا حالا بارها ضرب سکه های جدید صورت گرفته و الان دیدن هیچکدوم نه ذوقی داره و نه داشتنشون حتی ارزشی ...

آره این نوستالژی زمانه که اینقدر سریع میگذره و خود ما را هم "سکه یه پول" میکنه چه برسه خواسته های کوچیک و بزرگ دیروزمون را ... ("سکه یه پول" مثالی برای بی ارزش بودنه)



و اما نوستالژی ارزش پول در این مملکت: سکه 50 ریالی کوچیک بالا در سال 1385 یعنی سه سال پیش منتشر شده و امروز سکه 250 ریالی هم دیگه کسی به راحتی قبول نمیکنه، چون به تنهایی به درد هیچ چیز نمیخوره و یک مشتش به زور به هزار و پونصد تومن میرسه که باهاش میشه یک کیلو میوه معمولی خرید



ولی از این موضوع گریه آورتر این عکس پایینه که نشون میده سکه " 1 ریالی" در سال 1359 منتشر شده یعنی الان ارزش پول بیش از سیصد برابر تو سی سال پایین اومده در حالیکه حتی دوبرابر شدن در آمد هم به شدت در سطح زندگی یک شخص اثر میذاره و همین زندگی امروز ما هم مدیون پایین اومدن قیمت تکنولوژیه وگرنه داشتن یک یخچال هم تو هر خونه میشد آرزو...

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

روزها میخوابیم، شبها راه میفتیم!

(حرکت و جنبش ایرانیان برای رهایی)
دستامو کورمال کورمال دراز میکنم به هیچ چی بند نمیشه، هیچی نیست ....
میگم: مگه مجبور بودیم همش روزها بخوابیم و شبها راه بیفتیم؟

- ساکت! سر و صدا نکن، همین که شب میتونیم بریم بایستی خدا را شکر کنیم

_ یعنی چی؟ تو تاریکی به کجا میخواهیم برسیم؟

- به هر جا برسیم بهتر از اینجاست

_ یعنی محکومیم بشینیم یا از ناچاری تو کوری راه بیفتیم؟

- تو روز نمیشه رفت، سریع گیر میفتیم ولی ناراحت نباش! یکی داره میاد تا راهنماییمون کنه چراغ قوه بزرگی هم داره

_ چه خوب!

- آره، فقط دست از این اخلاقت که هی غر میزنی بایستی برداری و راه بیفتی

_ هر که بود من باهاش میام بهتر از تاریکیه

- حتی اگه چراغ قوه را از یه قلدر گرفته باشه؟

_ یعنی چی؟ از قلدری سنت و از قلدری خارجی گرفته؟

- هیچی هیچی، همینطوری گفتم

_ناقلا دست بردار نکنه از ملائه یا خارجیه گرفته؟

- نه نگرفته خودش از هموناست، تو میای یا میمونی؟

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

تمدن بزرگ ایران

سخنران به بالای سن هدایت شد و وقتی صدای خودش را صاف کرد، یاد این جمله رئیسش افتاد که "یادت باشه حتماٌ از ایران تعریف و تمجید کنی" و اینکه هر چی فکر کرده بود نفهمیده بود از چه چیز بایستی تمجید کند و یک دیپلمات به دادش رسیده بود، در حالیکه آثار خنده را نمیتونست از صورتش محو کند گفت: ایران کشوری با تمدن بزرگ و غنی گذشته لیاقت بهترینها را دارد

ایرانیهای حاضر در جلسه کف و سوت بود که برایش میزدن، او موفق شده بود، نفسی به راحتی کشید و بقیه صحبتهایش را ادامه داد


(عکس از رویتر)

آیا کار سیاسی با وجود تفتیش دیجیتالی، سخت تر از گذشته شده؟

در گذشته در خیابون و میدون دوربین مدار بسته ای نبود، اگه عکس شما را هم میگرفتن، پیدا کردنتون ساده نبود، پیدا کردن مشخصات شناسنامه ای کار مشکلی بود، امکان شنود تلفن ها در حد زیاد وجود نداشت و .... پس امکانات دیجیتال به همین اندازه که برای ما امکان مخالفت سیاسی آسان را تحت اختیار گذاشته ن به همین اندازه هم با ورود این دنیای پر از امکانات به عرضه اطلاعاتی کشورها، کنترل افراد را ساده کرده ن



کد ملی، پلاک شخصی اتوموبیل، شماره های دیجیتالی گواهینامه و پاسپورت از یک طرف، حافظه ها و دوربینهای فراوون ارزون قیمت از طرف دیگه و همینطور رد گیری ساده "اس ام اس،اینترنت و تلفن" همه مسائلیه که دست و پای مخالفین سیاسی را به هر طریق میبنده
ولی از طرف دیگه توجه کنیم که پیگیری کردن این اطلاعات هنگفت هم کار ساده ای نیست و اینها بیش از اینکه در عمل موثر باشن، عوامل ترساننده هستن، درسته که میشه با سرچ کردن در این دنیای دیجیتال اطلاعات مورد نیاز را به سرعت به دست آورد ولی وقتی حجم کار بالا باشه و با وجود مفتشهایی که طبق عادت ایرانیهای اداری، خیلی پر کار و پر تعداد هم نیستن، همین سرچ کردن هم کار ساده ای نیست، خلاصه اینکه فعالین سیاسی به جای ترس از کنترلهای دیجیبتالی - امنیتی بایستی حجم کارهای خود را به هر طریق زیاد کنن. (منبع کارتون که طبق توضیح به مناسبت نصب دوربین در مدارس بوده، در تابنک)

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

نامه تبریک احمدی نژاد به اوباما برای دریافت جایزه نوبل صلح


















بعد از تسلیت به مناسبت چند روز گذشتن از سالروز فوت خورشید بزرگ اسلام و شیعه، آقا امام صادق علیه سلام، سلام!
البته فکر نکنی دوتا سلام برات فرستادم که همین دومی هم بنا به عنایات مقام معظم رهبری، نوشتم.
هر چند ما نفهمیدیم اگر این آقای ما، نماینده امام زمان (خودم قربونش برم) و خداست پس چرا جادوگر سیندرلا را اشتباهی سر وقت تو فرستاده؟
آقا جان ما که زودتر اومده بودیم و هنوز با زور چپونی هم تو قلب چند میلیون نفرجا نگرفتیم ولی تو میلیاردها نفر طرفدار پیدا کردی، تو را به جون اون عیساتون قسم که در معیت آقامون میخوان بیان و جهان را از دست خلقت خدا نجات بدن، بگو تو کدوم امام زاده شمع نذر کردی که شب میخوابی و صبح با خروس خون شانست که برات تخم طلا میذاره بیدار میشی؟ ما اگه همه هیکل این نماینده خدا را هم شمعکی و طلا اندود کنیم، تازه بیشتر منفور میشیم
غرض از این همه محبت برای شما این بود که آقا سلام رسوندن و گفتن: "دیدی ناقلا باراک حسین جون! تو از همون راه دور هم تو سرکوب جنبش سبز شیطونی نقش داشتی بعد جایزه نوبل صلح هم که میگیری ما فکر کردیم خدای زبون بازی ما هستیم ولی خوب بلدی بی صر و صدا قاشق خالی تو دهن مردم بکنی مبارکت باشه، این محمود خله هنوز بلد نیست یه جوری کار میکنه که پاک آبرومونو برده .... خلاصه ما بند شلوارتیم ولمون نکنی که آبروت میره"

در پایان من میخوام ازت که نصف جایزت هم اگه چیزیش مونده به من بدی وگرنه بد جوری نفرینت میکنم
!

این بود اسلام رهایی بخش؟

امروز در همه آیتمهای فجیع و بد بین المللی که برای تک تکشون بایستی به حال جامعه خون گریه کرد، اولیم...
امروز در همه آیتمهای خوب و سازندگی و پیشرفت و ضد فساد اجتماعی ، بدون استثناء در نزدیکهای آخریم..
امروز در داشتن حکومت جنایتکار در همه کره خاکی جزو اولینها هستیم...
امروز به جرم اینکه فقط شاید مسلمانیم، بایستی مکافاتها پس بدیم
امروز عادت کردیم که هیچ خیر و خاصیتی از حکومت نبینیم و هر چی بدبختی هم هست سرمون بیاره
و امروز هیچی نداریم نه امنیت فردا و را نه این دنیا را و نه .....
فکر میکنید آخوند در خوابه و سیل کثافت این مملکت را برده یا پول و قدرت، وجود خودشون را هم برده؟
ولی ملاها و شبه ملاهای محترم و غیر محترم بدونید که به کلی فاتحه خودتون را دارید میخونید، مبادا گمان کنید که چون این مملکت با تاریخ اسلامش بارها از این گذرگاه فساد و خیانت و جنایت گذشته، باز هم خواهد گذشت و به شما لطمه ای وارد نمیشه
مبادا فکر کنید وقتی سوار قدرت هستید تا جایی که میتونید باید بتازونید ولی اتفاقی براتون نمیفته؟
البته ممکنه فراموشی این ملت و موسوی موسوی و خاتمی خاتمی گفتنش (بدون اینکه اونها کوچکترین اقراری بر اشتبهات و خطاهاشون داشته باشن) شما را گول بزنه که این ملت همونن که بودن .... ولی وقت زیادی ندارید و وقتی به زور از خر قدرت جنایتکار و دزد پیاده بشید دیگه ناچارنخواهیم بود تا خود را به نفهمی و ندیدن بزنیم، اینبار فرق داره
گور سنت وجودی شما تا حد زیادی کنده خواهد شد، بله اینبار فرق داره، قرن بیست و دومه و فقط پول و باورهایی که به شدت در حال رنگ باختنن نگه دار شما هستن، دیگه تاریخ فراموش نخواهد کرد دیگه سانسور نخواهد کرد و چه خوب و مبارکست برای ایران، گذر از این گذرگاه عقب موندگی
آری این اصلاح طلبان حکومتی همونهایی هستن که هر وقت حاکم شدن یا عزیز، نبض اسلام و آخوند ر در جامعه بیشتر و بیشتر کردن و نادونی شما باعث شده با خودتون هم عجیب دربیفتید به جای اینکه نون موهبت خدادادی مردم چشم خود بسته را بخورید
و این در حالیست که هیچ کی نمیتونه بگه که خدای اسلام در این سی ساله با همه توان، نبض و جریان نداشته و همه چیز جامعه به میل او تغییر کرده بوده و بیشتر تغییر کرده (پس از حداقل 30 سال ضربان این خدا نکبت از همه جا میباره)
و با بیرون انداختن لاجرم اسلام از ارکان اجتماعی، قدرت ملا و آخوند هم از حد تاریخی که داشته به شدت کم و کمتر خواهد شد و این دروازه ناگزیر ایران فرداست...

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

کی میگه مسئله امروز ما آزادیست یا اقتصاد؟


- تلفن به ایرانی زنگ میزنه از خارجه، یک نفر با پررویی به مکالمه گوش میکنه و پارازیت میفرسته و وقتی از مکالمه خوشش نمیاد چندین بار بیخودی تلفن را قطع میکنه
- حکومت شیش کانال تلویزیون درست میکنه و کلی از مملکت هزینه میکنه که همشون سر یک گوز هم نیستن، ولی به ماهواره که بدون هزینه مستقیم امواج میفرسته بدترین پارازیت ماکروفر را قاطی میکنه بطوریکه برای سلامتی همه هم مضره (همین حالا هم حتی سوسکها که از حشرات و مقاومترین موجودات روی زمین هستن، در تهران بدون مبارزه به درد بخور، کم شده ن)
- از صبح تا شب دروغ میگه با کثیفترین و فجیعترین پررویی روز را شب و شب را روز نشون میده ولی دسترسی تو را از اکثر سایتهای اینترنتی هم تا جایی که بتونه از بین میبره آنهم به شکلی که هزینه بسیار سنگین اینترنت را هم از ملت میگیره
- عوضی ترین قوانین و عوارضهای جورواجور را بر اداراتش حاکم میکنه و بایستی بری تو صف تا بر تو اعمال قانون کنه و پول عوارض را هم بگیره و فریادت هم به جایی نمیرسه از هر کدوم از پرسنل که خودشون هم با صراحت بیان میکنن قانونشون اشکال داره میخوای کاری برات بکنه تا حتی خود رئیس به سادگی میگه که به من ربطی نداره و تو هم هیچ کاری نمیتونی بکنی
- گرونترین و آشغالترین مواد غذایی را بایستی تو ایران بخری، گرونترین مسکن را باید جیرینگی و نقدی تو ایران بخری یا اجاره کنی، گرونترین و آشغالترین اتوموبیل و لوازم خانگی و ... را باید از ایران بخری، حتی قفل در حیاطت هم بهت دروغ میگه و باهاش بایستی یک ساعت کلنجار بری ولی شکایت که هیچ حرف هم نمیتونی درست و حسابی بزنی
- شغلها را اِشغال کردن؛ پولها و زندگی را دربست در اختیار گرفته ن، تکلیف دوست و دشمن و صلح و جنگ کشور را با جهان خارج اینها تعیین میکنن، امنیت فردا را به کل از ایران گرفته ن و ما داریم کلی هزینه میکنیم تا خامنه ای و پسران سر پا بمونن که حتی آرزوی به درک نایل شدنشون لحظه ای هم از ذهنمون کنار نمیره
وووووو

خلاصه اینکه اصلاٌ و ابداٌ در حال حاضر مشکل ما ایرانی ها آزادی نیست، ما حتی فقط یتیم و بی پشت و پناه هم نیستیم بلکه بیشتر مشکل ما اینه که گناهکاریم چون ایرانی هستیم
کی گفته من چون ایرانی هستم، آخوند و اسلامش حق داره هر بلایی سرم بیاره؟
کی گفته من ایرانی گناهکارم که اینطوری با من رفتار میکنن؟
چه کسی به اینها اجازه میده اینقدر پر رو باشن؟
بله مشکل ما آزادی نیست مشکل ما رهایی ایرانی از این فرهنگ متقلب و جانیشه که مملکتش را اِشغال کرده ن ولی از درون خودش هم تغذیه میکنن اگه صد مرتبه بمیریم بهتره تا اینگونه اسیر مشتی دزد و جانی و متقلب و پر رو بشیم و به خودمون و همه چیزمون گند بزنیم
خیلی بین این دو تا فرق وجود داره، رهایی، پاره کردن قل و زنجیره، رهایی، ابتدایی ترین حق زندگی کردنه، رهایی، چکمه نظامی را از خرخره کنار گذاشتنه و.... ولی آزادی قصه هست، توی قصه هست، گل و گشاده، برای شنونده ترسناکه

تا رهایی چند نفر با من فریاد میزنه که مردنمون ارزش پیدا کنه؟
و اونهایی که میگن تو اینترنت نشینید و قصه بگید، بیایید در عمل مبارزه کنیم! درست میگن ولی هنوز فریاد ما در همین اینترنت هم به جریان رهایی بخش تبدیل نشده و تو مسیر پر پیچ و خم کثافتخونه ایران آخوندی و فرهنگ اشتباهی گم شده و تحت این شرایط مبارزه عملی، بهایی سنگینتر و بی نتیجه تر هست، اول باید بدونیم چی میخواهیم بعد با هم هم صدا بشیم و بعد هزینه جانی هم بدیم و سرود رهایی بخش بخونیم تا لا اقل فردا از این همه حماقت درون و بیرون رها شویم

سکس و سیاست

حکومت اسلامی ایران، در تموم مدت سی سال آشی برای این مملکت پخته که تا سالیان سال میتونه بشینه و لذت مسموم شدن ایرانی را ببره
در مرحله اول اعراب مذکر در مورد سکس دامنه ای باز داشتن تا اسلام که آنهم این آزادی را با چند محدودیت برای مردها نهادینه کرد تا حدی که تجاوز به شکست خورده های جنگی را هم حلال میداند تا رسید به دست ایرانیهای وسواس اخلاقی (میگوین که این قضیه حجاب را عمر و بخصوص سلمان فارسی برای اسلام درست کردن ولی تاریخ قضاوت کرده است که تمدن هخامنشی بر ضد بی بند و باری جنسی تا حد حتی برقراری نوعی حجاب هم بپا خواسته) و این وسواس یک معجونی ازش درست کرد که بیا و ببین و تا امروز که به برکت سانسور همه جانبه حکومت، مسائل جنسی به بیماری تبدیل شده و خرابکاری آنهم گریبان همه عرصه های خصوصی و اجتماعی را فرا گرفته
موضوع اینه که وقتی مهمترین مسائل زیستی بشر به ترازنامه کفرشیطانی تبدیل میشود، سرکوب میشوند ولی از بین که نمیرون بلکه منحرف شده و خرخره بشر را سفت میچسبن
حالا دیگه وسواس اخلاقی ایرانی با فضایی توهم زده و توطئه نگر به اندرون و بیرون بازیگران سیاسی و .... نظاره میکنه و این عرصه فعالیتهای سیاسی افراد را تنگ خواهد کرد
از طرف دیگه عده ای زنان تشنه قدرت هستن و برخی مردان سیاسی هم هستن که از قدرت اجتماعی خود برای رقابتهای سکسی استفاده میکنن و در همه جای این کره خاکی دیده میشون ولی در ایران با سیستم اخلاقی مضحک و ویرانگر آخوندی اسلامی که دامنه گناه را آنقدر تنگ تعریف کرده که برای توالت رفتن هم ناچاریم حریم گناه را بشکنیم، این افراد با افشاگری مسخره، دچار نقطه ضعف شده و به بازیچه های قدرت طلبان و سیاست بازان تبدیل خواهن شد و بسیار حیفه که خودمون دستی دستی برای یک امر عادی، فردی را از گردونه مفید بودن به دور آلوده بودن بندازیم و بازیگران سیاسی اجتماعی خود را به مهره قدرت طلبان تبدیل کنیم
پس:
1- بایستی حد و میزان دیدگاه و تحمل اجتماعی را بالا ببریم
2- بازیگران اجتماعیمون از آغاز خود را درست معرفی کنن و دست از ظاهر سازیهای آخوندی بردارن تا هم ظرفیت اجتماع را بالا ببرن و هم از باجگیرهای نقطه ضعفی، آسوده شون
3- اینقدر شنونده و بازیگر پای سکس را به همه حریم زندگی خود بخصوص عرصه های مهم اجتماعی باز نکنن ولی در مسیر خودش آزادش بگذاریم تا دست و پای ما را نبندد در غیر اینصورت از این نیاز عجیب و غریب و سیری ناپذیر، دست آخر به جز کثافت چیزی عایدمون نخواهد شد

زمانی که عده ای به اتحاد رسیدن و پرچم سبز را در دست گرفته و سعی کردن بر تارک سیاست این مملکت بنشونن فکر نمیکردن که این جامعه مسموم و مریض خیلی کار داره تا بتونه به اون حد لیاقت زندگی سیاسی و اجتماعی که گمان میکردن، برسه ولی اگر خواهان هرج و مرج و نابودی این مملکت بعد از این حکومت که عمر زیادی نخواهد داشت نیستیم، از حالا بایستی به طور زیربنایی به فکر مسائل مملکت باشیم

در پایان شاید گذری به داستان کلینتون و مونیکا لوینسکی بد نباشد که در جامعه باز آمریکا صورت گرفت ولی توجه کنیم که این جدای از مسائل سیاسی پشت پرده، یک آژیر خطر برای فعالیتهای سیاسی بود وگرنه نه کسی کلینتون را دور انداخته و هنوز هم طرفدارای او در جامعه آمریکا بشدت به او علاقمندن و نه هیلاری و نه حتی مونیکا را و این نشون میده حد ظرفیتهای اجتماعی جامعه آمریکا به اندازه کافی در این مورد بالا هست که باید هم باشد و آنها در دراز مدت کاری به جریانهای سیاسی هم ندارن هر چند سلامت آنها را طالب هستن

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

آنفلوآنزای پیامبری به زبان ریاضی

اگر A خدای شما باشد و B پیام پیامبران و M روحانی دین/مذهب شما، آنگاه:
A-B
خدایی که الان بر اساس شناخت شما بایستی پروردگار جهان باشد منهای خدایی که پیامبران نمایش دادن، برابر خواهد بود با:
A- B = صفر
واقعیت و حقیقت شما هیچ پیشرفتی در طول مدت ظهور مذهبتون تا کنون نداشته و چون دورانها و آگاهی ها به شدتی در حال تغییر هستن که نسل به نسل شکاف ایجاد میکنن و قابل انکار هم نیستن؛ پس شما تو رویا دارید زندگی میکنید و از آنجا که رویای حقیقت شما از واقعیت زندگی امروز به مراتب عقب مانده ترست و M برای شما بیشتر به عنوان بازتاب دهنده پیام B بوده و به طرز تفکرشان در درجات بعدی اهمیت میدهید، پس شما در لایه ای از "حماقت" زندگی میکنید

A-B = M
در این صورت شما شکاف بین خدای امروز را نسبت به پیام پیامبرتان با روحانیون پر میکنید و چون خود روحانیون نبایستی شکافی بین A , B داشته باشن و جزو گروه اول هستن و گرنه روحانی آن دین/ مذهب نمیشدن، پس شما در یک دور باطل افتاده اید و جوابتون را مستقیم دریافت نمیکنید و حقیقت و واقعیت وجود شما در نوعی روابط دروغ و ترس پنهان شده و در لایه ای از "تحمیق خود" زندگی میکنید

A-B = A
شما خدای خود را از پیام هیچ پیامبری پیدا نمیکنید و شناخت و آگاهی را در پیشرفت میبینید و هر گونه خدای متعلق به آگاهی گذشته را باطل و مطابق جهل میپندارید و روحانیون مذاهب و ادیان را افرادی بی مورد و بدتر نشان دهنده انحراف از حقیقت جویی میپندارید در نتیجه شما در نوعی روابط انکاری با فرهنگ رایج جامعه خود بوده و در لایه ای از "طرد" زندگی میکنید

B= A = صفر
شما چون اصولاٌ پروردگاری جدای از پیام پیامبران نمیشناسید و چون پیام آنها را هم در ردیف جهل و یاوه یافته اید پس برای جهان هستی خدایی قائل نیستید در نتیجه رابطه شما با فرهنگ رایج، همان انکار خواهد بود و درنهایت با جهان هستی هم در حال گفتگویی بی نتیجه هستید و در لایه ای از "بیهودگی" زندگی میکنید

نتبجه:
حماقت، تحمیق، طرد و بیهودگی نتیجه آنفلوآنرای پیامبریست که انگار راه گریزی برای زندگی امروز، باقی نگذاشته و به موازات اینکه علم و تکنولوژی و رفاه در کره خاکی رشد کرده، زندگی کردن بشر عقب نشینی نموده ..... بطوری که اکثر افراد به قربون صدقه گذشته سراسر جهل و ظلم و یاوه میروند
خلاصه اینکه خوش به حال گذشتگان که لا اقل خدایی از علمی ترین و آگاه ترین موجود هستی داشته ن و در حماقت و تحمیق و طرد و بیهودگی زندگی نمیکردن
پس بیایید دست به کار بشیم:
مثل باطن طالبان و جمهوری اسلامی ایران به جنگ با علم و آگاهی برویم تا کره خاکی به گذشته برگشت کند و زندگی جای زندگی کردن گردد ولی دوباره زمان به جلو کشیده خواهد شد و دور نادانی خود میچرخیم تا عمر کره زمین تمام شود

و یا "آنفلوآنزای پیامبری" این انحراف بزرگ در زندگی بشر را بطور کل ریشه کن کنیم
که صرف مخالفت کردن با این و آن پیامبر و آخوند و کشیش و کاهن و .... کاری درست نخواهد شد و بایستی مبارزه کنیم و در برابر جهل متحد شویم تا حقیقت جویان به بهترین و امیدوار ترین آدمهای روی زمین تبدیل شده و قادر باشیم به داد "محیط زیست" برسیم وگرنه در عرصه ای که گند بیش از پیش برش خواهد داشت چه اهمیتی دارد ما چگونه فکر کردیم و چه حقیقتی را جستجو میکردیم؟

البته این انحراف چند هزار ساله پای عمر کره زمین مطابق با چند مژه زدن بیشتر نبوده و حداکثر تا دو 25 سال دیگر باید از بین برود که البته مجالی بیش از آن هم نخواهد داشت، یعنی به اندازه بیش از بیست سال دیگر که بچه ای در سال 2030 به دنیا آید و سی سال زندگی کند


ــــــــــــــــــــ
> پاشو برو جمع کن کاسه کوزتو، یک مشت چرت و پرت مسخره بنام ریاضی و روان و جامعه شناسی غیر علمی را روی هم ریختی تا بتونی با حضرت محمد (صلوات خدا بر او و آلش باد) و امیرالمونین قربونش برم ( بر او سلام ) وحضرت عیسی (بر او سلام) وو و مثلاٌ مقابله کنی؟ مهدورالدم مرتد محارب کافر تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی
< تکبیر
الله و اکبر الله و اکبر ........
ــــــــــــــــــــ

ای خاک بر سر ما بشه، نگاه کن کی به کی میگه کافر؟!

(با تشکر از معلم ریاضی)

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

اسلام جوانداری نمیکند! و باز کردن "گفتمان جوانی" در جنبش سبز

فکر میکنید سخنرانی احمدی نژاد بر صندلی های خالی سازمان ملل قرتی بازیه یا رقصیدن و آواز خوندن یک جوون در مهمونی و کنسرت؟

اندام حرکتی با نشاط در جامعه ای با روان سالم و بخصوص جوان سالم پیدا میشه ولی در جامعه ما خود جوونی به شدت سانسور شده و با عیب انگاشتن نبض جوونی، پیری زودرس و بدتر از همه آلودگی به مواد مخدر در جامعه در حال فورانه

در ایران 70 درصد زیر سی سال سن دارن ولی نسلهای گذشته تا حد 100 درصد نقش دارن، معلوم هست چه خبره؟
این نسل گذشته فقط با انقلاب ساختگیش به نسلهای بعدی ضربه نزده، تولید مثل زیاد و در ظرف سی سال دو برابر شدن جمعیت، تنها ماشین جوجه کشی اونها هم نبوده، بلکه دستگاه جوون کــُشی (Youth Killer) هم داشتن
اوج افتخار جمهوری اسلامی با جوونهاش یا در فرستادن اونها به جبهه های جنگ بوده، یا پیر دیدن و بدون رگ جوونی دیدنشون و یا تحت فشار گذاشتن و مفت خریدن برخی و یا جنایت وتحمیل همه جانبه خود برعمده اونهاست و اما صلاح برتر این حکومت هم برای این پیروزی، اعتقاد و فرهنگ متناقض و دورو و فاسد قدیمیه که اونقدر دامنه گناه را تنگ معنی کرده که جوونی کردن را فساد میدونه و نسل گذشته (وحتی بخشی از جوونهای سرگشته) با همه وجود در حال کمک به حکومت در این سرکوب گسترده هستن وایران حتی در میادبن ورزشی هم با این همه جوون، حرف زیادی برای گفتن نداره

اللته ما که فکر میکنیم این انقلاب اسلامی خیلی هم به مردم ایران ربطی نداشته و محمد رضا پهلوی از لحاظ سیاسی همه را در دیگ زودپز انداخته بود و به دستور کارتر (با باز کردن یکباره فضای سیاسی) پیچ در را باز کرد و وقتی تحت مکش تبلیغات همه جانبه و فشار درون ، این در به گوشه ای پرتاب شد تقصیر چه کسی بود را بماند ولی اکثر همونهایی که تازه ادعا میکنن در این انقلاب نقش داشتن، از ایران فرار کردن و جوونها را با این دست پرورده خودشون تنها گذاشتن
چشمامون را باز کنیم تازه امروز بعد از گذشت سی سال بیشترین افراد تاثیر گذار بر سیاست در خارج ایران که کم هم نیستن، همونهایی هستن که در بروز این انقلاب نقش داشتن و فقط سر بی کلاه تر از همه، نسلهای جوون و سی تا چهل ساله امروزهستن

خب نتیجه این میشه که جوون به شدت تحت فشاره، نه امروز را داره، نه امنیت فردا را و نه کمترین خواسته طبیعیش که مجالی برای داشتن شغل و تشکیل خونواده و زندگی و بیشترین خواسته فعالیت طبیعی و زندگی در جامعه سالم و رو به پیشرفت
بیایید همگی، جوون و پیر فکر کنیم که با ایران، این درخت در خزان خشک شده (که امیدست زیاد طول نکشد) و جوونه هایی که در سرما عمر سر میکنن، چه باید کرد؟

این اسلام سالهاست با حیات جوونها برخورد کرده و دوره های قبل هم جوونها، اسلام داری نکردن و اسلام هم جوون داری نکرده تا به امروز ( الان از هر شخص مسن و پیر با هر گروه اجتماعی و درآمدی از دوره قبل بپرسی، متوجه میشی بنوعی جوونی با نشاط و بدون سانسور را تجربه کرده مگر خیلی مذهبی بوده که نه زیاد نداشتیم و نه الان داریم)

به خاطر رشد رسانه ها و روابط اجتماعی و تغذیه، سن بلوغ جنسی در جامعه بسیار کمتر از گذشته شده و بخاطر مشکلات اقتصادی و ... متوسط سن ازدواج حتی به بالای 25 تا 30 سال هم رسیده و برای این قوای جنسی، نزدیک به بیست سال از بهترین سن یک آدم، در این جامعه، به جز سانسور و عقده های روانی فکری اندیشیده نشده

و جالبه که یه تعداد کم شمار از جوونهای حزب اللهی هم به استخدام حکومت در آمده ن و به اسم اسلام بر ضد جوونی، اعمال خشونت بار انجام میدن ولی خوب که نگاه کنیم عمده اونها نه برای اسلام داری بلکه برای توانایی زندگی بدون دردسر و به دست آوردن قدرتی در جوونی کردن، به این شغلها رو کرده ن

بنابراین از بعد اندام حرکتی: وضعیت امروز به جایی رسیده که با وجود سرکوبها و مواد مخدر، توان جوونی فراوون حتی در نسلهای مسن تر وجود داره و اگه همچنان این گسست وجود داشته باشه، با حرف هم درست نمیشه و خیلی طول نخواهد کشید که برای کشتن این پشه جانی حکومت، جامعه حتی حاضره محکم بر دماغ خودش هم بکوبه و البته اگر یکبار برای همیشه اینکار نتیجه داشته باشه خوبه ولی چون فعلاٌ خصلت پشه پروری جامعه و فرهنگ متناقض ما بالاست این مشکل فراتر از این حکومت هم ناقوس مرگ برای مملکت به صدا در میاره


حال ببینیم جنبش سبز به رهبری این اصلاح طلبان قانون اساسی به حال این گسست چه فکری کرده ن؟

به هوای روزهای انتخابات برگردیم، انرژی و شور جوونی به سبزها اکتفا نکرده بود و به ظاهر در ستاد احمدی نژاد هم رخنه کرده بود، صحنه هایی که در دوران اخیر ایران کمتر به این مداومت چند هفته ای، سابقه داشته و میخواست با همین نشاط رای خودش را هم پس بگیره که با جنایت و خون روبرو شد و به فریاد تبدیل شد هر چند بخاطر تناقض وجودی و عدم برنامه ریزی رهبران جنبش و حمایت پنهون ابرقدرتها از حکومت که به اونها اجازه انجام هر عمل فجیعی را میداد، امروز این فریاد با وجهی خاموشتر به حرکت خود ادامه میده و بیشتربه بغض تبدیل شده، بغضی که همون یک ذره طراوت جامعه گذشته را هم به شدت از بین برده

الان در یک کلمه میشه گفت که "جامعه روانی و افسرده شده" و تاثیر خودآگاه و ناخودآگاه این افسردگی در روابط کاری، ازدواجها و روابط اجتماعی، خود را بیشتر نشون خواهد داد و بدتر اینکه حکومت از دوران انتخابات اخیر درس نگرفت که گسست خود را با جوونی کمتر بکنه بلکه این درس را گرفت که تا جایی که میتونه بیشتر ازش انتقام بگیره

تاثیر این افسردگی و بعض حاد به پول پرستی بیش از پیش عده ای منجر خواهد شد ولی اتحاد ریشه ای اجتماعی هم بوجود خواهد آورد که اگه نسل جوون بتونه بغض را به کنار بندازه و مهربونی را بین تموم قشرها افزایش بده، این اتحاد به سطح هم خواهد رسید و منشا اثرات بزرگی خواهد شد که همین الان در برخی از گروه ها صورت گرفته ولی عمومی نیست و چون افسردگی با مهربونی نسبت معکوس داره، تنشهای اجتماعی بیشتر خواهن شد و جامعه خود به خود به سمت خشونت کشونده میشه که حکومت و اربابهاش هم از این موضوع خیلی بدشون نمیاد

ولی چون جوونها به سرعت از اصلاح طلبان حکومتی که به جز در دوره های انتخاباتی، اعتقادی به جوونی ندارن، گذر کرده و گذر خواهن کرد و امیدست اینبار خودشون را پیدا کنن چرا که جامعه ایران به حدی غیر قابل تشخیص از نیروهای متناقض انباشته شده و چون جوونها هنوز هم فاقد مشروعیت هستن یا باید به پیری رو بیارن تا مشروعیت پیدا کنن و دوباره با سانسور خود به سیاهی لشگر جریانها تبدیل بشن و یا با باز تعریف جوونی و مسئولیت پذیری حالا که بیشترین درصد اجتماع را تشکیل میدن، مشکل بزرگ فرهنگی جامعه خود را هم حل کنن

باز تعریف جوانی:

به مهمترین بند این نگاه میرسیم، اول سوال:

چقدر در قالب اجتماع از اینکه تو یک روز شاد بودید و رقصیدید، خجالت کشیدید؟

سوال معکوس: چقدر از اینکه در همه شکل، نشاط جوونی و نیروی جنسی را سرکوب میکنید، به زندگی نزدیکتر شده اید؟

به عبارت دیگه چقدر مسائل جوونی برامون پیش پا افتاده بوده و برای اینکه نشون بدیم به بلوغ عقلی رسیده ایم به عمد اونها را نادیده میگیریم و حتی مسخره میکنیم؟

چقدر از اینکه بخواهیم با اعتقاد و فرهنگمون در مورد جوونی صحبت کنیم مشکل داریم و برای جوونی کردن چقدر از والدین و حکومت که بانی اینها هستن، فاصله گرفته ایم؟

به نظر میرسه جوون:

فصل مشترک اعمالیه که در اون نشاط با فعالیت، رفتار حسی یا جنسی با سرکوب کمتر وجود داشته باشه ..... و سرفصل مشترکی از امید و انجام اعمال درست و اشتباه ویا حتی خطا بدون واهمه و محافظه کاری پیری هم خواهد بود

با این تعریف متوجه میشیم که هر جامعه ای برای جوونها بی انتها بکن نکن خواهد داشت، ولی جوامعی پر از اشتباه و تناقضات فرهنگی چگونه قادر خواهد بود به اونها خط و ربط بدن بدون اینکه سرکوب نظامی - امنیتی داشته باشن؟ (مورچه چیه که کل پاچش چی باشه؟ و این جامعه دروغگو متقلب خیانتکار و حتی حکومت جنایتکار، خودش چیه که بکن نکنش برای جوونها چه ارزشی داشته باشه ؟)

پس جوونهای ما گسترده تر از همه گروه ها با نیروهای نظامی و امنیتی روبرو میشون ولی چون به شدت عاقلانه رفتار میکنن در کنار دشنه بدون جلب توجه زیاد دارن زندگی میکنن یا عمر میگذرونن

ما نیازمند یک زندگی طبیعی و سالم برای جوونهامون هستیم که در اون بتونن بدون گناهکاری و خیانتکاری، جوونی بکنن، بایستی موسیقی آزاد داشته باشن، رقص و برای سنهای بیشترشون نوشیدنیهای معمول الکلی که در همه جوامع امروز حتی عربی هم رایجه ..... جوونها نیازمند رابطه با جنس مخالف هستن تا بتونن از زندگی و برای زندگی انرژی مثبت جذب کنن نه منفی (تا قبل از جنبش سبز اگه تو اتوبوس و یا تاکسی به حرف این جوونها گوش میکردی، ناهنجاری ارتباط و روابط جنسی، بسیار زیاد بود، دوستی های فراوون و حتی گله ای و برخوردهای بیشتر و ....چرا که روابط، پنهون و گناهدار بودن)

اینها اموریست که در کلیه جوامع سالمتر امروز به روال عادی تبدیل شده ولی برای ما همچنان تابوی مسخره ای با این حد ارتباطات، وجود داره و ما فکر نمیکنیم بعد از حکومت مالیخولیایی فعلی که عمر زیادی هم نداره، این جامعه بدون روندها و الگوهای آزاد و سالم چگونه باید زندگی کنه؟

ما برای جوونها نیازمند جامعه ای با روند طبیعی و نمایش پیشرفت هستیم ولی امروز سمی مهلک به جریان زندگی ایران وارد شده که روابط و سیاست به جای توانایی ها، نقش آفرینی میکنن چرا که پیر و جوون را به جای صداقت و اصالت برای یک زندگی ساده به فرصت طلبی و دورویی و زبونی کـــشونده ن

پس بایستی این همه جوونهای مملکت برای مسن و پیرهای بازیگر سیاسی، فراخوان و حتی اولتیماتوم صادر کنن که اگه قادر نیستن مسائل جوونی را نهادینه کنن و با قدرت بیشتری که از سایرین دارن، بازتاب بدن به سرعت طرد خواهن شد و به این ترتیب "گفتمان جوانی" را بایستی در جنبش سبز و هر جنبش سیاسی دیگر باز کرد ...