۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

اتوبوسی به سمت دموکراسی (8)

نخیر این اتوبوس خیال راه افتادن نداشت و امیدوارم که کسی نپرسه این ملت چی میخورن و کجا میرن توالت که اوهوم! ما کارهای مهمتری داریم، البته اتوبوس جای خوبی ایستاده بود و فعلاٌ تصمیم به حرکت هم نداشت و از این گذشته فکر نکنید قضیه سکس و طرح ایران جدید با دموکراسی که در قسمت قبلی اشاره ای شد به این راحتی ها حل میشه .که این قصه سر دراز دارد....

نزدیکای صبح بود که با اون همه هیاهو همه ولو شدن و وقتی تیغ آفتاب بربدنهای کوفته از شادی و دعوا تابیدن گرفت، همه به داخل اتوبوس پناه برده و پرده ها را کشیدن و بی سرو صدا خوابیدن

بعد ازظهر بود که به درجلوی اتوبوس میکوبیدن
چیه؟ چه خبره؟

در را باز کردن
اتوبوس دموکراسی جن دیده که درها را قفل کرده؟
نه بابا دموکراسی خوابیده! بیدارش نکنید حوصله جنگ و دعوا را دیگه نداریم
شما دیگه کی هستید؟
ما را بگو گفتیم، هر چی که خبره توهمینجاست کلی راه را دنبالتون آمدیم

دو نفر از هموطنان بودن که دنبال اتوبوس با پای پیاده اومده بودن و قیافه هاشون دیدن داشت، هم خسته و هم حال گرفته، انگار بدجوری پشیمون شده بودن و درست در مقابل اینکه عده ای از اتوبوس پیاده شده وغیب میشدن
همه بیدار بشید! مهمون داریم
یک هورای دسته جمعی و باز کردن پرده ها کافی بود که حال این جماعت هم جا بیاد، عده ای هم تا چشماشون را باز کردن به انکیزیسیون ذهنی با خودشون پرداختن که " اینا کی هستن و چطور فکر میکنن، وضعمون باهاشون بدتر نشه؟"

یک عده به جون در عقب افتادن و اونم که تا حالا بسته بود باز شد و دوباره فعالیت درون و بیرون اتوبوس آغاز شد و بعد از مدتی یکی از جلوی در اتوبوس داد زد:
تا نیم ساعت دیگه جلسه را ادامه میدیم
آهای دستور جلسه چیه؟
خب بنظرتون چی باشه؟
همه موافقید هنوز هم سکس باشه؟
سوت و کف و مسخره بازی از یک عده ولی یکی گفت:
نه دیگه بسه زیاد بشه رو دل میکنید!
خودتون را کشتید!

آفتاب داشت غیب میشد که جلسه شروع شد و یکی گفت:
خب خانمها و آقایون محترم، ما داریم اینجا بنوعی زندگی میکنیم ولی زندگی آسونی هم نیست پس بایستی نتیجه ای داشته باشه
حالا از دعواهاش که بگذریم که نمک زندگی هستن، زیاد هم بد نمیگذره
آره راست میگه، یکی از کارهایی که حکومت ملاها تو ایران کرد این بود که مردم ایران را از هم جدا کرد، یعنی هم شادی ها را در اجتماع ممنوع کرد و به خلوت و درون خونه ها فرستاد و هم دامنه رفتار ضد قانون را زیاد کرد تا همه از همدیگه بترسن و حتی جاسوس هم باشن
درود! راست میگه و وقتی هم شادی از بین بره، تب پول و عقده جریان پیدا میکنه و فاصله ها را بیشتر میکنه
خب به همین علته که حتی تو این شرایط سخت و بلاتکلیفی باز خیلی بد نمیگذره، چون ماها همدیگه را پیدا کردیم!

صدای کف و تشویق، فضای دلنشینی درست کرد و لبخند رضایت بر لبان گروه تازه وارد هم نقش بسته بود
یکی از مذهبی ها گفت: پس بچه های خوبی باشیم تا این همبستگیمون، حفظ بشه
یعنی دیگه ما ننوشیم و نرقصیم؟ پس ما این همبستگی را نمیخوایم
بابا جون! شما گندش را در آوردید، چرا همه حرفهای این مذهبی ها را مثل تیغ برداشت میکنید؟
نه که نیستن
نه که خود شما تیغ نیستید

پیش از اینکه این دعواهای بی سرانجام الکی راه بیفته بیایید یک خرده از فرهنگ حرف بزنیم
آره راست میگه فرهنگ چیه؟

هر که یک چیزی گفت و همون فرد عاقل مذهبی اینگونه جمع بندی کرد:
مجموعه اعتقادات، رفتار و گفتار مشترک بین یک قوم که بطور تاریخی در یک منطقه زندگی میکنن، را میشه فرهنگ نامید
پس موضوع زبان چی میشه؟ زبان مشترک، باعث ایجاد فرهنگ نمیشه؟
خب تو ایران خیلی هم زبان مشترک باعث فرهنگ مشترک نشده
ولی بالاخره که شده، بدون زبان مشترک شاید فرهنگ مشترکی هم شکل نگیره و بایستی حتماٌ روش تاکید بشه
درست میگه اگه تاکید نشه، مهمترین اصل مشترک بین قومها شاید از بین بره، چون ما یک تیکه زمین روی کره خاکی داریم به اسم ایران که دستخوش تغییرات زیادی هم در تاریخ شده و اونچه در این قطعه زمین باعث نزدیکی بین قومهای مختلف با هم شده، همون زبان مشترکشون هست
فکر کنم زیاد هم اینطور نباشه، الان زبان افغانستان و ازبکستان با ایران مشترکه ولی اونها جزو ایران نیستن
البته اونها هم کم و بیش فرهنگی مشابه با ما دارن و جزو ایران هم بودن

موضوع داشت پیچیده میشد ویک عده هم خسته شدن تا به این نتیجه برسن که تعریف فرهنگ به این سادگی ها هم نیست و یک نفر از تازه واردها گفت:
باشه اصلاٌ مهم نیست که تعریف فرهنگ چیه، اینکه شما چی میخواید از این موضوع برداشت کنید مهمه

بعد از کمی سکوت یک نفر گفت:
موضوع اینه که برای بند اول دموکراسی بیان شد بایستی اجبارهای اجتماعی مذهب از اون گرفته بشه تا به امری شخصی و روحانی تبدیل بشه و مذهبی ها هم به جای بگیر و ببند نظامی و فیزیکی، به تبلیغات شخصی بپردازن و تا اینجاش خوب بود تا اینکه یک شب در اینجا بساط به قول معروف عیش و نوش به پا شد و دعوای بدی هم راه افتاد و بعدش قرار شد بگیر و ببند مذهب، صرفاٌ در قالب امر و تهی فرهنگی باشه و بعد هم قوانینی برای حفظ تعادل و از بین رفن خشونت بین مخالفین تدوین بشه که هم حافظ حقوق انسانی باشه و هم حافظ باورهای عمومی و فرهنگ جامعه و اینطور شد که به باز تعریف فرهنگ رسیدیم
بگو جنگ و دعواهای خیلی بدی بحاطر یک بوسه شروع شد
این فرهنگ ایرانی همینه دیگه هم تاریخ مصرف گذشته هست و هم خیلی پر مدعاست

دوباره شلوغ پلوغ شد
ای بابا بیکارید شما هم حالا تو جمع همدیگه را نبوسید
شمایید که خیلی کارها را به خلوت میفرستید که معمولاٌ تو این فرهنگ، چون همه چیز تو اجتماعه، خلوت هم زیاد پیدا نمیشه
حالا نشه که نشه، مگه تحفه هست؟
اشتباه شما همینه بوسه بین یک زوج، اگر جریان داشته باشه بهترین وسیله ارتباط دلهای آنهاست و اگر جریان نداشته باشه صرفاٌ یکی از اعمال سکسیه
صبر کن تو بسیاری از جوامع بوسیدن در اجتماع رایج نیست، حتی بسیاری از خانواده ها در کشورهای آزاد هم اینرا در شان رفتار اجتماعی نمیدونن، پس ما این زبون دل را تو جامعه نمیخوایم و چه خوبه که نداریم
راست میگه! الان تو بسیاری از فیلمها که بوسه وجود داره حتی شبکه های خارجی هم سانسور میکنن و اگه یک فیلم بدون سانسور بوسه وجود داشته باشه ما تو خونواده رومون نمیکنه نگاش کنیم و همه سرمون را پایین میندازیم
بسه دیگه کم دلمون را آب کنید!
هر و هر و مسخره بازی و همین مثل یک زنگ تفریح بود

خب نتیجه؟
نتیجه اینکه ما بوسه در اجتماع نمیخواهیم
و همچنان به سانسور فیلمها هم اقدام میکنیم، چرا به جای اینکه این فرهنگ پر افاده و عقب مونده را اصلاح کنیم، یک سره بایستی تیغ به اینور و اونور بکشیم؟
اولاٌ ما فرهنگ خودمون را دوست داریم و لازم نیست اصلاحش بکنیم و ثانیاٌ مگه یک شب و دو شب و با دو تا کلام حرف میشه چیزی که قرنها تو کله ما فرو رفته راعوض کنیم؟
ما با نسل جوونی سرو کار داریم که بسیاری چیزها را خودش بهتر میفهمه و با بچه هایی که در این دوران بزرگ میشن و قراره با قانونهای فردای ما زندگی کنن، مبادا چارتا چیز مزخرف به خوردشون بدیم؟
که چی؟
که اینکه بایستی ما یک پنجره واقعی و صحیح به آینده باز کنیم نه با افکار عوضی و مصنوعی زندگی را به آدمها حروم کنیم
چیه خودنون میبرید و میدوزید؟ کی این صلاحیت را به شما داده؟ چه بهتر با این همه افکار سطجی و ضد فرهنگی شما برای خودتون حرف بزنید و کاری به کسی نداشته باشید
آزه چارتا بچه سوسول آمدن با مترهای بی اصالت خودشون میخوان ارزشهای ما را اندازه بگیرن، برید کنار بذارید باد بیاد! سر به تن پنجرتون هم نموند
همه صلوات بفرسیتد تا دعوا نشده از این بحث بیخود خلاص بشیم

وضعیت خیلی زود در این اتوبوس، عصبی و آشفته میشد و البته این طبیعی بود چون در مورد بوسه صحبت جریان داشت و کار ساده ای نبود و صد البته این صحبتها نتیجه مشخصی هم در بر نداشت به جز اینکه اصول مورد قبول افراد را که به شکل سنتی و فکر نکرده، بر رویشان پافشاری میکردن به صحبت و تفکر میکشوند و کم کم شاید به نتیجه میرسوند

خب بیخود بحث مهم فرهنگ را به این وادی بی نتیجه فرستادید
اتفاقاٌ بیخود نبود، همین حد عملی جامعه را در مقابل فرهنگ مورد پذیرش نشون میداد
که چی؟
که فرهنگ درست مثل دینمون میمونه در مقابل تغییر به شدت محافظه کارانه برخورد میکنه و با برچسب زدن که اینطوری بده و اونطوری فاسده، خودش را خلاص میکنه، حد دموکراسی برای این فرهنگ و دین که قردیت را زیاد درک نمیکنه و همش جامعه را نگاه میکنه کجاست؟

مدتی به سکوت گذشت تا اینکه یک مذهبی گفت:
بسم لله مثل اینکه جنگ تازه شروع شده، ما بلانسبت جمع بک گوهی خوردیم گفتیم دموکراسی، حالا تا چقدر بایستی جلو بریم تا از گه خوردن خلاص بشیم؟

بساط متلک گویی و داد و بیداد، ادامه پیدا کرد
عزیزم! خب ما کی بایستی از این گه خوردن در فرهنگ و دین استبدادی خلاص بشیم؟
بسه دیگه .... یک خرده عفت کلام داشته باشید!
بابا جمعش کنید با این عفت کلامتون، یکی از چیزهای دیگه فرهنگ همینه تا یکی یک ذره میخواد حرف باحال بزنه اونقده به تریج قبای فرهنگمون بر میخوره که بدترین انگها را بهش میزنن، عفت کلام کدومه دیگه؟ بذارید مردم راحت باشن، باحال باشن، حالا تو بحثهای رسمی درست ولی نه تو صحبتهای اجتماعی و حتی خونوادگی هم یکسره دست به سانسور بزنیم
استغفرالله! نگفتم معلوم نیست تا کجا بایستی پیش بریم؟ اینجا این همه خانوم نشسته، زشته از این حرفها میزنید
یکی دیگش هم همین، هی خانوم و آقا راه میندازید که چی؟ همه ما آدمیم داریم حرف میزنیم
خانومها بگن با این حرفها بهشون بر نمیخوره؟
یک عده خانم با ناراحتی دستشون را بالا گرفتن و یک عده دیگه از خانمها آنها را مسخره کردن و یکیشون گفت:
دستتون را پایین بندازید، بدبختا این فرهنگ با این حرمت الکی گذاشتن به زنها نمیخواد به اونها مقامی بده بلکه میخواد از اجتماع دورشون کنه، راست میگه اینقده زن و مرد نکنید، همه ما آدمید و زنها در همه جاهای اجتماع حضور دارن و اگه نمیخوایم دور زنها یک فضای الکی و مصنوعی فرا بگیره که هیچ کس باهاشون راحت نباشه و همه مجبور به فیلم بازی کردن جلوی زنها میشن و فیلم بازی کردن هم انرژی و حوصله میخواد و اینطوری میشه که زنها را بیرون میندازن

فریاد و تشویق و دست با هیجانی بیشتر نشون میده که خواسته یا نخواسته موضوع فرهنگ، حرف زیاد برای گفتن داره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر