حکومتی که بزرگان را در انبارها مخفی یا مجبور به گریز میکنه و دیوانه ها وکوچکها را در ویترین مینشونه، به غیر از خرابی و نکبت که امروز از همه جای این کشور فوران میزنه، اثرات غیر مستقیم بسیاری هم به بار میاره:
عرصه اجتماع با "بازی سازی" در بزرگان، روشنفکران، جلونشینان و جلوداران، حاکمان و زورگویان از یک طرف و "انجام بازی" در افراد جامعه از طرف دیگه، شکل میگیره ولی کار به این سادگی ها هم نیست چرا که جامعه تنها بازیگر نیست و خود بایستی بطور خودآگاه یا ناخودآگاه، بازی سازان را به جلو هول دهد و باز هم کار به این سادگی ها نیست چرا که "قدرت، سرمایه و تبلیغات" در عنصری به نام "رسانه" تجلی پیدا میکنه که این رسانه برخلاف تصور صرفاٌ یک امر معطوف به جامعه نیست یعنی رکن چهارم دموکراسی برای اعمال نظر پایین دست بر بالا دست نیست بلکه بیشترعامل تاثیر بالانشینها در پایین نشینهاست و علت تاثیر فوق العاده رسانه ها هم در اینه که جامعه میتونه آنرا از خود تصور کنه و انعطافش را بر اساس سلیقه و نظر خود ببینه
و اما جامعه "کوچک در راس" با داشتن اختیار رسانه ها، کل این عرصه پیچیده را درهم میریزه به این ترتیب که برای دوام دیوانگی و "مالیخولیا" و کوچکی دو نقش مجعول میزند 1- هم سلیقه جامعه را در رسانه ها به کوچکی میرسونه و2- هم سلیقه جامعه را دگرگون نشون میده تا همه به عوامیت باج بدن و بر طبق همین بزرگی و جلو نشینی جعلی تعریف میکنه
یکی از محصولات این عمل عادی این موضوع مهم مورد نظره که اگه بزرگی و روشنفکری و رهبری را بیشتر یک صفت معطوف به شخصیت بدونیم و نه فقط مربوط به قدرت، ثروت و تبلیغات، پس بسیاری از بزرگان جامعه چون مجال پیاده کردن نقش طبیعی خود را نمی یابن و بایستی نقش پایین دستی بازی کنن، سرخورده و افسرده میشن و خشونتی پنهون به شخصیت منحصر به فردشون، سریش میشه که تعاملشون با جهان پیرامون را مختل میکنه
بیشتر این افراد بسیار درونگرا و تنها زندگی میکنن و از تیررس نگاه رسانه ها که برای به فعلیت رسیدن شخصیت اونهاست دور میفتن و بیگانه میشوند آنهم در حالیکه انجام بزرگی به آشناییست نه غریبگی و این بزرگترین تناقض در عرصه وجوده که در همه جوامع بوده و هنوز هم هست چه پیشرفته و چه عقب مونده که شخصیت بزرگی افراد را غریبه میکنه و انجام بزرگی بایستی آشنا بکنه
حال توجه کنیم که در جوامع عقب مونده برای پیدا کردن این آشنایی، عده ای از بزرگان چه میکنن؟
به مبارزه میپردازن ولی چون سلیقه اجتماع را رسانه ها چه داخلی و چه خارجی که وقتی خودمون بزرگی خودمون را نخواهیم، خارجی ها هم مطمئناٌ نخواهن خواست، کوچک نشون میده، اینها هم با گذاشتن بخش مهمی از بزرگی خود به این عرصه وارد میشوند که "اساس حرفهایشان" خیلی هم با کوچک ها تفاوت نمیکنه و معلوم نیست حرف خودشون را میزنن یا حرفی که باید بر اساس مصلحت بزنن؟! ولی عده ای دیگر هم هستن که مبارزه میکنن ولی بر اساس حقیقت وجودی خود نه مصلحت ورزی........... گرچه وقتی مبارزان به میدون میان، این سریش "خشونت روانی در بزرگی"، حسادت و دشمنی همه اونها را با هم شروع میکنه و مثل سگ و گربه به جون هم میفتن، پس به مجرد اینکه موضوع تفکر و یا شخصیت یکیشون به نحوی در جامعه مطرح بشه، بقیه که تا اون موقع زیاد کاری باهاش نداشن، به جای گشودن راه تعامل و پیدا کردن اشتراکات و گفتگوهای موثر دوستانه، به بندهای ناسازگار خود توجه میکنن و به این طریق، کوچکها بزرگی را به لجن میکشونن و با تمسخر به خود و بقیه نشون میدن
و اما بزرگی که نتونه مشکل روانی عوامیت را حل کنه، بزرگی نیست همون کوچکی رنگ و لعاب داره و برای پیدا کردن علت عقب موندگی خود خیلی هم نبایستی راه طولانی بپیماییم
و البته هر کدوم از این بزرگان میتونن صفحه ها مطالب منطقی و کاملاٌ درست در مخالفت با دیگری بنویسن که باید بنویسن ولی جای بحث و مخالفت در "کسوت بزرگی آشنایی" نیست وقتی به منزل در اومدن بایستی نقاط اشتراک خود را بیابن و با تاکید همواره بر نقاط افتراق (نه احساساتی شدن و عنان خود را از دست دادن) دست دوستی و محبت بفشارن که عرصه تنگست و فردا را از همون رزه دشمنی های حیاط خلوتمون، به دار کشیده ان و اگر به خود و جامعه ایمان داریم دست از مبارزه نکشیم و با گذاردن رخت و لباس بزرگی در مه، به دامن جامعه بیاییم تا نقاط افتراقمون باهم خاموش نشه و اگر هم ایمان نداریم زبان در کام بگذاریم و بذر کین و نفرت نپراکنیم و به کوچکها مدال نیاوزیم، باشد که ما هم رنگ پیشرفت را حداقل در عرصه بازی بزرگان ببینیم......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر