۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

کل کل خونباربا حقیقت(3): چرا به اینجا رسیدیم؟

غ: تا حالا از خودمون درست پرسیدیم چرا به اینجا رسیدیم یا فقط سوختیم و ساختیم و تو نکبت زندگی کردیم تا عمرمون تموم شده؟ یک سیستم بر مغز ما حاکم شده که کیفیت زندگی، آرامش و امنیت محیط، چشم انداز آینده و ارزش خودمان را به شدت از بین برده

س: میبینم ما هنوز سوال نکرده تو داری خودت جواب میدی، مگه میدونی سوال چیه؟

ط: این را ولش کن مثل آخوندها رفته بالای منبر پایین هم نمیاد

غ: تو هم کیف کن بشین پای منبر، سوال: چرا ما اینطوری شدیم و به اینجا رسیدیم؟

س: خودت بپرس و خودت جواب بده و خودت هم بخونش

ط: این خیلی طولانی میشه، موقعیت ژئو استراتژیک ایران، نفت، خاورمیانه، گوناگونی ایران، دیکتاتوری و خودفروختگی حاکمین وووو

غ: تا صبح هم بشمری از اعتقاد و فرهنگمون چیزی نمیگی چون اسلام (به فتح الف) به ذات خود ندارد عیبی (به فتح ع) هر عیبی که هست ز مسلمانی ماست!

ط: آره، مسلماٌ همینطوره به ملاهای حکومتیمون نگاه کن بویی از اسلام نبردن، اصلاٌ دین ندارن

غ: پس گوشاتو بگیر! ببین این سیستمی که بر فکر ما ناخودآگاه حاکم شده یک جور کل کل خونباره با حقیقت به این شکل که از روی نفهمی و ندونستن یا زور سر نیزه به یک چیز معتقد میشیم بعد، از خر شیطون پیاده نمیشیم، کل کل یعنی یک جور بحث طنز آمیز که نخوای کم بیاری به هر قیمت روی حرف خودت وایسی و وقتی کار به حقیقت برسد، به قیمت از بین بردن خود، محیط و وطن اینکار را ادامه میدی، اون یکی میره آخوند میشه و به امید اینکه به منبع حقیقت و پول وصل باشه و وقتی که خوند و خوند و فهمید از حقیقت عاریه که اگه نفهمه، آنقدر هوش نداشته تا آخوند خوبی باشه، دیگه نمیتونه کنار بکشه باز هم میشینه و چرت و پرتها را تصاعدی میکنه و میگه و آبروی اعتقادات خودش را بیشتر میبره، این یکی از موسوی شدیداٌ حمایت میکنه و چشم بسته شرط بندی میکنه، هر چی میگفتی که بابا این "خاتمیان" با "آرامش فعالشون" مردم را هیچ کردن و خامنه ای و سپاه را همه چیز و .... باز هم گوش نمیده تخته گاز میره تا یک جنبش را مثل دوم خرداد با هزینه زیاد بدون کمترین نتیجه زمین گیر میکنن بعد میفته تو کل کل با خودش و همچنان تخته گاز میره و هر که هم مخالفت کنه بایستی دهنش را به هر قیمت به اسم مصلحت بست ( حزب فقط حزب الله)، ای بابا اگه قراره اینقدر محکم روی حرفمون به ایستیم از اول درست انتخاب کنیم و چشم و گوشمون را باز کنیم و گرنه که زندگی این حرفها را نداره، همه ما در بیشتر اوقات مگه چی هستیم؟ به جز دو تیکه گوش با یک عالمه تبلیغات و باورهای ارثی و ارزشهای بی ارزش

ط: هه هه هه! بازم داغ کرده، خوشبختانه دیگه نیازی به ما نداره خودش میبره و خودش میدوزه

غ: هه هه هه و مرض! من میگم این سیستم را بندازیم دور، اینکه بر ناخودآگاه ما حاکم شده را از بین ببریم تا بفهمیم معنی خودمون چیه، تو را با اون امام زاده ها و امام زمان و آخوند - خدات یک عمره بیش از همه مسلمین به هیکلت خندیدن حالا اومدی اینجا برامون اعتماد به نفس بروز میدی؟ بطور ناخودآگاه فکر میکنیم فرهنگ و دین ما بهترینه و مبادا زیر بار اشتباهاتشون بریم اگه هم مجبور شدیم رفتیم، "تقیه" کنیم یک گوش در و یکی دروازه، برداشت سیاسی ما بهترینه حتی اگه به صد جور اشتباهش را نشون بوده، هزاران ساله که در روی این پاشنه میچرخه ولی بالاخره اینرا باید کنار بذاریم وگرنه از کثافتی که بهش رسیدیم نمیتونیم عبور کنیم

ط: اوهوی سین یک چیزی بگو وگرنه دهنشو خرد میکنم

س: با دهنش کار داریم بزن یک جای دیگش

غ: اوهوی فتوای قتل صادر میکنی؟ آخ آخ آخ من که گفتم گوشاتو بگیر باشه باشه، از این وضع کثافت عبور نمیکنیم خیالت راحت شد؟ ......

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر