۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

آنچه که گذشت......

در این که ایران در سال گذشته، دوران سختی از سرکوب و فریاد را سپری کرد شکی نیست و ناله های زندانی های سیاسی همچنان به وضوح شنیده میشود که این حکومت معتقد به یک سال سرکوب وحشیانه شجاعان و چند سال بیمه شدن بوده و هست، گرچه اینبار نبایستی خیلی هم خشنود باشد

به هر شکل در آنچه که گذشت آثار فراوانی از شکست جنبشی رهایی خواه میتوان یافت که در نهایت هیچ کدام از خواستهایش بر کرسی ننشست و هزینه فراوانی هم داد و از همه بدتر فضای دلزدگی سیاسی ناشی از آن، فاجعه ای غم بارست که حکومت هر کاری دلش میخواهد همچنان در سایه ترس و بی تفاوتی مردم انجام میدهد

اینها یک نگاه بی طرف و فاقد تعصب بود و نیشهای گزنده ای که واقعیت بر تن زندگی ایرانی ها فرو کرده است ولی گناه این بی نتیجه بودن جنبشی بزرگ را بایستی در چند عامل پی گرفت:
1- از نگاه عادی عدم اتحاد و حمایت ملی باعث این نتیجه شد
2- از نگاه سیاسی عدم انطباق، نگرش سیاسی در جلونشینان جنبش سبز با اجتماع به ناپایداری و شکست انجامید
3- از نگاه تاکتیک مخالفت، با عدم وجود طرحی برای حرکت در کوتاه مدت و بلند مدت، اصولاٌ بجایی هم نمیرسید
4- از لحاظ حمایت بین المللی، از پشت پرده هایی که بر روی گود افتادن مشخص بود که زمان این جنبش سنخیتی با ایده های قدرتهای بزرگ کره خاکی نداشت
5- از نگاه اقتصادی، چشم انداز مخالفت به هیچ وجه روشن نبود و بخاطر عدم ثبات وضعیت موجود، حرکت به سمت بی ثباتی دامنه دار به صرفه اقتصادی توده های مردم نبود
6- از لحاظ ایدئولوژی، حرکت هم فاقد محورهای مشخص مبارزه با ایدئولوژی حاکم بود و هم فاقد نوعی تصویر مورد پذیرش عمومی برای جایگزین کردن
ووووو

زبان مشترک بشری در شکست، مفهوم نمی یابد در پیروزی است که خود را نشان میدهد
و این باخت فجیع که هیچ کس هم مسئولیت آنرا نمیپذیرد باز هم راهی به سمت پیروزی ملت ما نمیشود بلکه به قدرتهای بزرگ، اثبات میبخشد که بس خطرناکست و بس

این وبلاگ از آغاز حرکت جنبش سبز به علت مشکلات روشنفکری در جامعه ما، پیش بینی هایی بر این شکست، آورده بود و اگر به بندهای بالا هم توجه شود بخش بزرگی از عامل شکست همچنان بر دوش جامعه روشنفکری بدون مسئولیت ایرانست



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر