خب اینبار اتوبوس دموکراسی ایستاده بود ولی بخوبی داشت حرکت میکرد
با ازبین رفتن تندروی های خشونت بار، خط تمایز بین دو گروه کمتر شد و میدان جنگ هم به عرصه فعالیت جهت حفظ همدلی تبدیل شد
هر کس گروه گروه یا دو تا دوتا با مخالفینش در جایی نشسته بود و سعی میکرد راهی برای فرهنگ مسالمت جویانه در هر دو طرف پیدا کنه و به این ترتیب ایده جدا شدن دو بخش مذهبی و غیر مذهبی که حتماٌ باعث جنگهای بعدی میشد هم از بین رفت
در یک گفتگوی عمومی بین همه یک نفر گفت که:
خب ما بایستی قوانینی پیدا کنیم که به بهترین نحو قادر باشن بین گروه های مختلف، همزیستی بوجود بیاره و هیچ اکثریت و رایی هم نتونه اونها را از بین ببره تا دائم دچار نابسامانی و هرج و مرج و جنگ و ستیز نباشیم
درسته این قوانین، همان قوانین دموکراتیک هستن که راز زندگی مسالمت آمیز امروز و فردا و رشد و تعالی هستن
پس برای تدوین این قوانین مهمترین اصلی که بایستی رعایت بشه همون سکولاریسمه، یعنی به هیچ وجه نبایستی نهادهای حکومتی را با نهادهای مذهبی در هم آمیخت ولی از آنجا که دین اسلام یک دین اجتماعی و حتی سیاسیه و از شروع پیدایش همیشه با حکومت کردن تداخل داشته و بسیاری از آیین آن اجتماعی و سیاسی هستن پس در این مورد بایستی چه کرد؟
سکوت بر اتوبوس حاکم شد، این همون سوال روشنی بود که از اول همه اشخاص از پاسخ دادن؛ طفره میرفتن ولی تا پاسخ هم پیدا نمیکرد، راهی به گذار دموکراسی نبود
خب درسته که بسیاری از اعتقادات ما در شکل حکومت کردن قادر به تحقق هستن ولی از آنجا که ما خودمان هم به دموکراسی اعتقاد داریم و میدانیم بدون آن در دام دیکتاتوری های فاسد دین و مملکت سوز میفتیم، پس بایستی تعادلی در اعتقادات خود و دنیای آزاد بوجود بیاریم که :
1- مهمترین بند تعادل این میتونه باشه که مذهب را از هر گونه دگم نگری و اجبار خلاصش کنیم به عبارت دیگه ما اگه به حقانیت اعتقاد خود ایمان داریم بایستی، آزادی را در برابر آن هم بگذاریم و بجای ضرب و زور به کارهای فرهنگی و تبلیغات و روحانی و معنوی بپردازیم
یکی از مذهبی های متعصب داد زد:
آی منافق، خود فروش و کافر
و در میون همهمه، او را مجبور به سکوت کردن
البته من حتی نمیگم که دهان اینها را بدوزیم و آنها هم بایستی در بیان خود در حد قانون آزاد باشن و با تبلیغات بایستی شنونده ها را عاقل کرد که دیگر به سمت گذشته نزدیک پر از تحقیر برگشت نکنیم
بسیاری برای این مذهبی عاقل کف زدن و به این ترتیب راهی به سمت روحانی تر شدن اعتقادات و خصوصی شدن آنها پیدا میشد تا بتواند دامن اجبارهای اجتماعی را رها کند
پس از چندی سکوت متفکرانه یکی از مخالفین مذهب گفت:
پس اگر مذهبیون قادر باشن این تعادل را رعایت کنن و اجبارهای مذهبی را در جامعه رها کنن، غیر مذهبی ها بایستی از این آزادی به دست آمده مسئولانه استفاده کنن
عده ای کف میزدن و عده ای هم مخالفت
مسئولانه یعنی چی؟ یعنی سلیقه که خودش دیکتاتوری بوجود میاره
این نمیشه که ما بکشیم عقب و شما هم همونقدر بیایید جلو
باز هم غوغایی بلند شده بود و انگار کسی هم دوست نداشت که ساکت بشه، پس از دقیقه ها جار و جنجال همان فرد مخالف مذهب همه را به سکوت دعوت کرد:
اینکه میگم مسئولانه، یعنی انسانی و این سلیقه ای نیست خیلی مشخص میشه مصادیقی براش تعیین کرد مثلاٌ:
ما بایستی برای رشد و تعالی فرهنگمون از آزادی استفاده کنیم به همین خاطر کلیه مخالفتهای غیر مذهبی بایستی در این چارچوب و در مکانهای کاملاٌ مشخصی عرضه بشن، البته تو دنیای امروز، نمیشه برای چیزی چارچوبی قائل شد و بسیار گسترده شده ولی تا در مکانهای مشخص و تحت نظارتهای درست مطالبی نشر پیدا نکنن طرف مقابل نبایستی دست به مقابله رسمی بزنه و تنها میتونه از مجاری رسمی مقابل بخواد که به اون مطالب توجه کنه و یا جلوی انتشار را بگیره یا در چارچوب خود منتشر کنه، البته اینرا بگم که اگر اسلام هم به یک دین اعتقادات شخصی و روحانی تبدیل بشه و از اجبارهای اجتماعی فاصله بگیره بسیاری از مخالفتها، کمرنگ میشن
باز هم همهمه شد و شخص مذهبی گفت:
به هر شکل هر دو گروه مطمئن باشن ما چاره ای جز تدوین این بند دموکراتیک نداریم
بسیاری دوباره کف زدن
با ازبین رفتن تندروی های خشونت بار، خط تمایز بین دو گروه کمتر شد و میدان جنگ هم به عرصه فعالیت جهت حفظ همدلی تبدیل شد
هر کس گروه گروه یا دو تا دوتا با مخالفینش در جایی نشسته بود و سعی میکرد راهی برای فرهنگ مسالمت جویانه در هر دو طرف پیدا کنه و به این ترتیب ایده جدا شدن دو بخش مذهبی و غیر مذهبی که حتماٌ باعث جنگهای بعدی میشد هم از بین رفت
در یک گفتگوی عمومی بین همه یک نفر گفت که:
خب ما بایستی قوانینی پیدا کنیم که به بهترین نحو قادر باشن بین گروه های مختلف، همزیستی بوجود بیاره و هیچ اکثریت و رایی هم نتونه اونها را از بین ببره تا دائم دچار نابسامانی و هرج و مرج و جنگ و ستیز نباشیم
درسته این قوانین، همان قوانین دموکراتیک هستن که راز زندگی مسالمت آمیز امروز و فردا و رشد و تعالی هستن
پس برای تدوین این قوانین مهمترین اصلی که بایستی رعایت بشه همون سکولاریسمه، یعنی به هیچ وجه نبایستی نهادهای حکومتی را با نهادهای مذهبی در هم آمیخت ولی از آنجا که دین اسلام یک دین اجتماعی و حتی سیاسیه و از شروع پیدایش همیشه با حکومت کردن تداخل داشته و بسیاری از آیین آن اجتماعی و سیاسی هستن پس در این مورد بایستی چه کرد؟
سکوت بر اتوبوس حاکم شد، این همون سوال روشنی بود که از اول همه اشخاص از پاسخ دادن؛ طفره میرفتن ولی تا پاسخ هم پیدا نمیکرد، راهی به گذار دموکراسی نبود
خب درسته که بسیاری از اعتقادات ما در شکل حکومت کردن قادر به تحقق هستن ولی از آنجا که ما خودمان هم به دموکراسی اعتقاد داریم و میدانیم بدون آن در دام دیکتاتوری های فاسد دین و مملکت سوز میفتیم، پس بایستی تعادلی در اعتقادات خود و دنیای آزاد بوجود بیاریم که :
1- مهمترین بند تعادل این میتونه باشه که مذهب را از هر گونه دگم نگری و اجبار خلاصش کنیم به عبارت دیگه ما اگه به حقانیت اعتقاد خود ایمان داریم بایستی، آزادی را در برابر آن هم بگذاریم و بجای ضرب و زور به کارهای فرهنگی و تبلیغات و روحانی و معنوی بپردازیم
یکی از مذهبی های متعصب داد زد:
آی منافق، خود فروش و کافر
و در میون همهمه، او را مجبور به سکوت کردن
البته من حتی نمیگم که دهان اینها را بدوزیم و آنها هم بایستی در بیان خود در حد قانون آزاد باشن و با تبلیغات بایستی شنونده ها را عاقل کرد که دیگر به سمت گذشته نزدیک پر از تحقیر برگشت نکنیم
بسیاری برای این مذهبی عاقل کف زدن و به این ترتیب راهی به سمت روحانی تر شدن اعتقادات و خصوصی شدن آنها پیدا میشد تا بتواند دامن اجبارهای اجتماعی را رها کند
پس از چندی سکوت متفکرانه یکی از مخالفین مذهب گفت:
پس اگر مذهبیون قادر باشن این تعادل را رعایت کنن و اجبارهای مذهبی را در جامعه رها کنن، غیر مذهبی ها بایستی از این آزادی به دست آمده مسئولانه استفاده کنن
عده ای کف میزدن و عده ای هم مخالفت
مسئولانه یعنی چی؟ یعنی سلیقه که خودش دیکتاتوری بوجود میاره
این نمیشه که ما بکشیم عقب و شما هم همونقدر بیایید جلو
باز هم غوغایی بلند شده بود و انگار کسی هم دوست نداشت که ساکت بشه، پس از دقیقه ها جار و جنجال همان فرد مخالف مذهب همه را به سکوت دعوت کرد:
اینکه میگم مسئولانه، یعنی انسانی و این سلیقه ای نیست خیلی مشخص میشه مصادیقی براش تعیین کرد مثلاٌ:
ما بایستی برای رشد و تعالی فرهنگمون از آزادی استفاده کنیم به همین خاطر کلیه مخالفتهای غیر مذهبی بایستی در این چارچوب و در مکانهای کاملاٌ مشخصی عرضه بشن، البته تو دنیای امروز، نمیشه برای چیزی چارچوبی قائل شد و بسیار گسترده شده ولی تا در مکانهای مشخص و تحت نظارتهای درست مطالبی نشر پیدا نکنن طرف مقابل نبایستی دست به مقابله رسمی بزنه و تنها میتونه از مجاری رسمی مقابل بخواد که به اون مطالب توجه کنه و یا جلوی انتشار را بگیره یا در چارچوب خود منتشر کنه، البته اینرا بگم که اگر اسلام هم به یک دین اعتقادات شخصی و روحانی تبدیل بشه و از اجبارهای اجتماعی فاصله بگیره بسیاری از مخالفتها، کمرنگ میشن
باز هم همهمه شد و شخص مذهبی گفت:
به هر شکل هر دو گروه مطمئن باشن ما چاره ای جز تدوین این بند دموکراتیک نداریم
بسیاری دوباره کف زدن