۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

اتوبوسی به سمت دموکراسی (2)

اتوبوسی به سمت دموکراسی (1)

اتوبوس دموکراسی اینبار به حرکت افتاده بود و داخل اتوبوس همچنان سر و صدای زیادی میومد
یکی داد میزد: آهای شاگرد، یک خرده آب بیار بخوریم!
بغل دستیش: خودت پاشو برو بخور، برای منم بیار

یک گروه دیگه
اصلاٌ کی گفته راننده کی باشه؟ بچه ها کم نیارید ها راننده ازخودمون باشه خیلی بهتره
آره راست میگه پاشید بریم تکلیفمون را روشن کنیم
دسته جمعی از ته اتوبوس حرکت میکنن
کجا با این عجله؟
ما بایستی بفهمیم راننده را چه کسی اونجا گذاشته؟
راننده پاننده کجا بوده این ماشین حرکت نمیکنه
اصلاٌ میدونید چیه؟ ما بایستی جلو بشینیم، شما برید ته اتوبوس، هم هوا اونجا مسمومه هم از اونجا هیچ چیز معلوم نیست
مگه حلوا اینجا قسمت میکنن؟
راست میگه راه بفتیم خیلی بهتره چون هوای داخل خیلی سنگینه
میخواستید ول نکنید این بوهای مسمومتون را تو یه ذره اتوبوس
خاک برسرتون تو ماشین دموکراسی ول دادید؟
بسه دیگه! اینقدر مسخره بازی میکنید، با همه چی که نمیشه شوخی کرد، این همه آدم و اتوبوس خاموش، خفمون میکنه، یا راه بیفتیم، یا پیاده شیم!

بیرون ماشین هم شلوغ پلوغ شده بود و عده ای اصرار داشتن سوار ماشین بشن که یک عده از ماشین پیاده شدن و در را بستن


خب! کی رانندگی بلده؟
راست میگه! خیر سرتون کی رانندگی بلده؟
اکثراٌ دستشون را بالا گرفتن

دوباره مسخره بازی شروع شد
تو که خر هم نمیتونی برونی حالا میخوای راننده اتوبوس بشی؟
تو چیکار داری ما که جایی نمیخوایم بریم... تازش هم یاد میگیرم و نمیذارم حقمو تو بخوری

این شوخی ها کم کم جدی شد و کار برای تعیین راننده اتوبوس به خشونت کشیده شد
صبر کنید اینقدر داد و قال نداره که اینجا اتوبوس دموکراسیه، معلومه که بایستی رای گیری بشه و حداقل و حداکثر معلوم بشه و بدون خشونت، همه چیز ختم به خیر بشه
راست میگه، رای میگیریم

فضای اتوبوس داشت عوض میشد و همه آروم شدن و منتظر که همون نفر اول بلند شد و گفت:
نخیر! اینجا از این خبرها نیست که اکثریت معلوم بشن و بخوان رانندگی کنن
چی؟ این دموکراسی که بوی دیکتاتوری میده، پاشید بچه ها پیاده میشیم
عده زیادی بلند شدن و به سمت در حرکت کردن
وضعیت به شدت به هم ریخت، یک عده از در آویزون شده بودن تا سوار بشن و یک عده هم زور میزدن تا پیاده بشن

کی میگه این دیکتاتوریه؟ من میگم اتوبوس دموکراسی که نمیخواد به جایی برسه یک فرهنگه و به تعداد و نفر و رای، کاری نداره، برید بشینید تا صحبت کنیم
یکی رفت وسط و داد زد:
همه ساکت! بشینید سر جاتون
جامون کجا بوده؟
صدای هو بلند شد تا خود او هم نشست سرجاش

ای وای ما داریم خفه میشیم این اتوبوس نمیخواد راه بیفته تا یک بادی تو بیاد؟
تا صحبت نکنیم هیچ حرکتی وجود نداره
یک نفر که پرده عقب را کنار زده بود گفت: به همین خیال باش!

سنگ بود که به شیشه عقب و بعد به بدنه برخورد میکرد
بـــــــــــله........ همون عده با شعارمرگ بر فلان و بیسار به اتوبوس حمله کرده بودن و چاره ای جز حرکت کردن یا کتک خوردن و پیاده شدن وجود نداشت

چند ثانیه گذشت و عده زیادی در وحشت از نفراول خواستن که کاری بکنه او هم با اضطراب به شیشه عقب زل زده بود که چیزی نمونده بود شکسته بشه و ته اتوبوسی ها روی زمین دراز کشیده بودن

بهتره یکی بشینه تا راه بیفتیم
نه نه اگه اون که راننده شد همه را به کشت داد چی؟ بهتره پیاده بشیم
ما چاره ای نداریم جز اینکه به خودمون اعتقاد داشته باشیم که نمیذاریم هرکس راننده شد ما را به کشتن بده

تا اینکه یکی با هیکل و چهره ای قلدر از وضعیت بلاتکلیفی استفاده کرد و نشست پشت ماشین و اتوبوس دموکراسی به راه افتاد و در هم باز شد و عده ای هم میون مشت و لگد و باتوم و شلوغی پیاده شدن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر