هر چند سعی کردم اینقدر سوالهای سخت سخت از خودم نپرسم چون که معتقدم این طبقه در ایران امروز گم شده ولی انگار چاره ای هم نیست وباید جوابی برایش پیدا کرد تا معلوم بشه بالاخره گم شده یا نه؟!!!
در تحلیل طبقات اجتماعی میتوان به تعابیر کلاسیک از طبقه بندی رجوع کرد و همینطور میشه به کارکردهای افراد اجتماع نگاه کرد ما وسط گود را میگیریم که دعوامون نشه!
ویژه یک: تاثیر کنشهای سیاسی بر طبقات اجتماعی در نبود طیف اجتماعی با ثبات و تاثیرگذار
بعد از انقلاب صنعتی در اروپا کارکرد اجتماع، شکل نویی به خود گرفت و به کلی طبقه بندی های سنتی را به هم ریخت و این شکل نو به علت اقتصاد ارزش افزوده و بعد بوجود آمدن سندیکاها و ان جی او های مختلف نظام اجتماعی سنتی را هم به هم ریخت ولی این تغییرات به همینجا ختم نشد در دوران جدید با نوعی از انفجار اطلاعات در نظامی از دهکده کوچک جهانی باعث تغییرات پی در پی در ثبات جامعه شد و خواهد شد
در همین ایران خودمون از پایان جنگ ایران و عراق تا کنون به راحتی میتوان حداقل چهار برش از این تغییرات را بیرون کشید که دوران تغییر خط امامی ها در کنار شکل گیری تکنوکراتها، فازهای جامعه را با دوران جنگ تغییر داد و بعد دوران دوم خرداد و افول آن و بعد دوران حضور نسل جوون که "با مشکی رنگ عشقه و ..." توانستن به نوعی سلایق و علایق خود را به حیات فرهنگی و سیاسی حتی حکومت هم تثبیت کنند و برش چهارم هم شکل گیری جنبش سبز و ورشکستگی زودهنگام آن کلاٌ جامعه را به خلصه ای عجیب و غریب کشونده و به این ترتیب متوجه میشیم که تغییرات اجتماعی ایران به علت عدم حضور طبقات فرهنگی با ثبات و موثر چقدر تابع کش و قوسهای سیاسی شده َن که کار ردیابی را مشکل میکند
ويژه دو: تعریف طبقه متوسط از دیدگاه عملی - تحلیلی
آدمیزاد یک سری نیازهای زیستی داره و یک سری نیازهای شناختی که تا زیستی ها به حدی از ارضاء نرسند شناختی ها درون فرد فوران نمیکنند، پس طبقه متوسط به گروهی گفته میشه که در حدی از رفاه زندگی کند و قادر باشد در مقابل نیازهای زیستی از قبیل خوراک، امنیت، تندرستی و سازوکار اولیه زندگی امروزی زودتر به قناعت برسد و به سامان دادن نیازهای شناختی از قبیل ماهیت و چیستی، هدف و چه باید باشد، اقدام کند و به این ترتیب یک انسان طبقه متوسط یک فرد فرهنگ سازست ولی طبقه پایین دست و بالادست به قناعت نیازهای زیستی براحتی نمیرسند چون در مرحله بعد به چشم و هم چشمی میفتند و چاه نیازهای غیر شناختیشان بزودی پر نمیشود
ويژه سه: نقش اقتصاد در تعریف طبقه متوسط
برای تعیین حدی از رفاه که یک طبقه را بتونه به رفاه نزدیک کنه تا نقش متوسط بازی کنند بایستی دست به دامن اقتصاد هم شد ولی یک پای کار لنگ میزنه و اونهم اینه که در سایه اتفاقات سیاسی و نظامی در یک کشور بی ثبات مثل همین ایران، اقتصاد افراد اجتماع دائماٌ انگولک میشه و این طبقات و لایه های اجتماعی به شدت به هم ریخته میشن و خلاصه تو این شلوغ پلوغی سگ صاحابش را نمیشناسه چه برسه تعابیر کلاسیک که دیگه هیچکدوم را درست نمیشناسه پس من شکلی کاربردی را برای این در نظر میگیرم که:
1- طبقه متوسط فرهنگی غیر فقیر 2- طبقه متوسط اقتصادی
دسته اول آنهایی هستن که در این وضعیت اقتصادی ممکنه مجبور بشن از اسب پیاده بشن ولی نه از اصل یعنی اینکه فرهنگ طبقه متوسط را طبق تعریف بالا حتی اگر موقعیت مالی مناسبی نداشته باشند حفظ میکنند ولی همین افراد هم اگر فقیر شوند دیگر قادر نیستن نقش اصیل خود را بازی کنند و در حرص و طمع طبقه پایین دست تا حدودی قاطی میشن و از آنجایی که در جامعه ای در کارکردهای اقتصادی باندبازی و غیر اصیل و دورویی بسیاری از این طبقه قادر به حفظ شلوار خود هم به شکل درست و حسابی نبوده َن، طوفان جریانات، آنرا برده، پس به شکل نظری زیاد نمیتونیم در ایران امروز کارکرد متناسب این طبقه را ببینیم از دید عملی هم که من آمار نگرفتم ولی حال و روز ایران امروز همون نظر را تائید میکنه
دسته دوم طبقه متوسط اقتصادی که در ایران امروز تا حد زیادی حضور دارند و نقش اجتماعی خود را بازی میکنند، خواستگاه مشخصی ندارند به همین علت طیفی متشنج هستن از علائق و سلائق و فرهنگ عجیب و غریب به این ترتیب که قشر متخصص جامعه را بایستی در این طیف دید ولی وقتی "مسابقه مرگ پول اندوزی و باج خواهی فقیرانه" در دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و آرتیست را برای پول اندوزی به هر شکل و شمایل میبینیم متوجه میشیم این طیفی نیست که کسی به آن ارادت ويژه ای داشته باشد و همه سعی دارن از آن فرار کنن و عده بسیاریشون از ترس سقوط نکردن و فقیر نشدن دست به هر کاری میزنند و عده کمترشون هم برای بالادست و قوی شدن به هر ترفندی به کار میبندن حتی از خون و جون و کول ملت، پول در آوردن
خب میخوام بگم هه هه اینم رصد اولیه طیف متوسط که تا اینجاش به خیر گذشت ولی باید بگم که مرده شور این لبخند را بزنه که به جای تاسف باری این موضوع را رسوند در قسمت بعدی از نگاه فرهنگی نگاهی به این طبقه میندازم....
در تحلیل طبقات اجتماعی میتوان به تعابیر کلاسیک از طبقه بندی رجوع کرد و همینطور میشه به کارکردهای افراد اجتماع نگاه کرد ما وسط گود را میگیریم که دعوامون نشه!
ویژه یک: تاثیر کنشهای سیاسی بر طبقات اجتماعی در نبود طیف اجتماعی با ثبات و تاثیرگذار
بعد از انقلاب صنعتی در اروپا کارکرد اجتماع، شکل نویی به خود گرفت و به کلی طبقه بندی های سنتی را به هم ریخت و این شکل نو به علت اقتصاد ارزش افزوده و بعد بوجود آمدن سندیکاها و ان جی او های مختلف نظام اجتماعی سنتی را هم به هم ریخت ولی این تغییرات به همینجا ختم نشد در دوران جدید با نوعی از انفجار اطلاعات در نظامی از دهکده کوچک جهانی باعث تغییرات پی در پی در ثبات جامعه شد و خواهد شد
در همین ایران خودمون از پایان جنگ ایران و عراق تا کنون به راحتی میتوان حداقل چهار برش از این تغییرات را بیرون کشید که دوران تغییر خط امامی ها در کنار شکل گیری تکنوکراتها، فازهای جامعه را با دوران جنگ تغییر داد و بعد دوران دوم خرداد و افول آن و بعد دوران حضور نسل جوون که "با مشکی رنگ عشقه و ..." توانستن به نوعی سلایق و علایق خود را به حیات فرهنگی و سیاسی حتی حکومت هم تثبیت کنند و برش چهارم هم شکل گیری جنبش سبز و ورشکستگی زودهنگام آن کلاٌ جامعه را به خلصه ای عجیب و غریب کشونده و به این ترتیب متوجه میشیم که تغییرات اجتماعی ایران به علت عدم حضور طبقات فرهنگی با ثبات و موثر چقدر تابع کش و قوسهای سیاسی شده َن که کار ردیابی را مشکل میکند
ويژه دو: تعریف طبقه متوسط از دیدگاه عملی - تحلیلی
آدمیزاد یک سری نیازهای زیستی داره و یک سری نیازهای شناختی که تا زیستی ها به حدی از ارضاء نرسند شناختی ها درون فرد فوران نمیکنند، پس طبقه متوسط به گروهی گفته میشه که در حدی از رفاه زندگی کند و قادر باشد در مقابل نیازهای زیستی از قبیل خوراک، امنیت، تندرستی و سازوکار اولیه زندگی امروزی زودتر به قناعت برسد و به سامان دادن نیازهای شناختی از قبیل ماهیت و چیستی، هدف و چه باید باشد، اقدام کند و به این ترتیب یک انسان طبقه متوسط یک فرد فرهنگ سازست ولی طبقه پایین دست و بالادست به قناعت نیازهای زیستی براحتی نمیرسند چون در مرحله بعد به چشم و هم چشمی میفتند و چاه نیازهای غیر شناختیشان بزودی پر نمیشود
ويژه سه: نقش اقتصاد در تعریف طبقه متوسط
برای تعیین حدی از رفاه که یک طبقه را بتونه به رفاه نزدیک کنه تا نقش متوسط بازی کنند بایستی دست به دامن اقتصاد هم شد ولی یک پای کار لنگ میزنه و اونهم اینه که در سایه اتفاقات سیاسی و نظامی در یک کشور بی ثبات مثل همین ایران، اقتصاد افراد اجتماع دائماٌ انگولک میشه و این طبقات و لایه های اجتماعی به شدت به هم ریخته میشن و خلاصه تو این شلوغ پلوغی سگ صاحابش را نمیشناسه چه برسه تعابیر کلاسیک که دیگه هیچکدوم را درست نمیشناسه پس من شکلی کاربردی را برای این در نظر میگیرم که:
1- طبقه متوسط فرهنگی غیر فقیر 2- طبقه متوسط اقتصادی
دسته اول آنهایی هستن که در این وضعیت اقتصادی ممکنه مجبور بشن از اسب پیاده بشن ولی نه از اصل یعنی اینکه فرهنگ طبقه متوسط را طبق تعریف بالا حتی اگر موقعیت مالی مناسبی نداشته باشند حفظ میکنند ولی همین افراد هم اگر فقیر شوند دیگر قادر نیستن نقش اصیل خود را بازی کنند و در حرص و طمع طبقه پایین دست تا حدودی قاطی میشن و از آنجایی که در جامعه ای در کارکردهای اقتصادی باندبازی و غیر اصیل و دورویی بسیاری از این طبقه قادر به حفظ شلوار خود هم به شکل درست و حسابی نبوده َن، طوفان جریانات، آنرا برده، پس به شکل نظری زیاد نمیتونیم در ایران امروز کارکرد متناسب این طبقه را ببینیم از دید عملی هم که من آمار نگرفتم ولی حال و روز ایران امروز همون نظر را تائید میکنه
دسته دوم طبقه متوسط اقتصادی که در ایران امروز تا حد زیادی حضور دارند و نقش اجتماعی خود را بازی میکنند، خواستگاه مشخصی ندارند به همین علت طیفی متشنج هستن از علائق و سلائق و فرهنگ عجیب و غریب به این ترتیب که قشر متخصص جامعه را بایستی در این طیف دید ولی وقتی "مسابقه مرگ پول اندوزی و باج خواهی فقیرانه" در دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و آرتیست را برای پول اندوزی به هر شکل و شمایل میبینیم متوجه میشیم این طیفی نیست که کسی به آن ارادت ويژه ای داشته باشد و همه سعی دارن از آن فرار کنن و عده بسیاریشون از ترس سقوط نکردن و فقیر نشدن دست به هر کاری میزنند و عده کمترشون هم برای بالادست و قوی شدن به هر ترفندی به کار میبندن حتی از خون و جون و کول ملت، پول در آوردن
خب میخوام بگم هه هه اینم رصد اولیه طیف متوسط که تا اینجاش به خیر گذشت ولی باید بگم که مرده شور این لبخند را بزنه که به جای تاسف باری این موضوع را رسوند در قسمت بعدی از نگاه فرهنگی نگاهی به این طبقه میندازم....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر