از آنجا که ایرانی ها به شدت از احساساتی بودن ضربه خورده َن، پس در نسلهای جدیدتر به فرمول جالبی برای آن رسیده َن :
1- احساسات درامور زندگی تعطیل به جز در امور مذهبی به این ترتیب متوجه میشویم کم کم گذشتهای خیلی عادی هم که لازمه وول خوردن این همه آدم تو همدیگه هست فراموش میشو د در عوض تا دلتون بخواد ( یا نخواد) همچنان به مذهب و خرافات باج احساسی داده میشود
2- عقل به مصلحت، گرایش عجیبی پیدا میکند تا اصالت، ارزش فرهنگی، وجدان، ثبات عقیده و وجود وووو همه تحت فشار قرار بگیرند
و اینها مسمومیت یک جامعه را نشان میدهد که برای رفع مسمومیت چاره ای به جز شکل گیری ارزش گروه متوسط بر فرهنگ جامعه نیست که آنرا هم روشنفکری ایرانی به هر طریق که بتواند با باج دادن به ارزش های بی ارزش طبقه پایین دست از بین میبرد
1- احساسات درامور زندگی تعطیل به جز در امور مذهبی به این ترتیب متوجه میشویم کم کم گذشتهای خیلی عادی هم که لازمه وول خوردن این همه آدم تو همدیگه هست فراموش میشو د در عوض تا دلتون بخواد ( یا نخواد) همچنان به مذهب و خرافات باج احساسی داده میشود
2- عقل به مصلحت، گرایش عجیبی پیدا میکند تا اصالت، ارزش فرهنگی، وجدان، ثبات عقیده و وجود وووو همه تحت فشار قرار بگیرند
و اینها مسمومیت یک جامعه را نشان میدهد که برای رفع مسمومیت چاره ای به جز شکل گیری ارزش گروه متوسط بر فرهنگ جامعه نیست که آنرا هم روشنفکری ایرانی به هر طریق که بتواند با باج دادن به ارزش های بی ارزش طبقه پایین دست از بین میبرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر