به موقعیت یک آدم به ته خط رسیده ای توجه کنیم که به شدت خود پرستست و اختیار بقیه را هم در دست دارد، تصمیمات دیوانه وار، مالیخولیای گذشته، بی فردایی و بی اعتباری، تمام آن چیزیست که به آنها حتی اختیار یک طویله را هم نباید داد ولی در این مملکت سه تای اینها که به شدت مختار هم هستند بر ما فرمانروایی میکنند:
1- اسلام قادر نیست در زمان حال زندگی کند که طالبان و احمدی نژادها با دیوانگی و جنایت میخواهند زنده نگهش دارند یا بقیه بی خیال حقیقتهای تاریخ گذشته، تنها به باورهای ارثی آن مینازند و به فکر اضافه کردن جمعیت اسلام و جمع کردن منافع به جیب خود هستند و خوش بین
2- در مقابل آن خوش بینی از این طرف، اسلام سیاسی که با همین مثلاٌ جمهوری اسلامی روشن تر به حیات اجتماعی خودهم لطمه زد و در حالیکه رابطه اسلام سیاسی با اسلام غیر سیاسی به شدت مخدوش است و شاید در بیش از دو سوم قوانینش به حکومت و اجتماع ارتباط دارد، این بن بست نه تنها این سطح که سطح اول را هم مخدوش میکند
3- و در کنار این دو موجود به شدت امنیتی و بت مانند، میرسیم به خامنه ای و احمدی نژادش که به وضوح به ته خط رسیده َن و مملکت مانند ماشینی بدون موتور و حتی چرخ روی سراشیبی که ابرقدرتها آنرا انداخته َن، دیوانه وار به سقوط میرود و با تز شریعتمداریش، فرمان ماشین را هم خودشان کنده َن تا راه پس و پیش نداشته باشد....
بیچاره ما که با این موجودات به ته، رسیده به فلاکت و بدبختی افتاده ایم و حیات ما بر روی کارتهای سوخته ای قرار دارد که تاریخ ایران در آینده ای نه چندان دور با تمام قدرت، تلاش میکند تا ما را با احمدی نژادمان فراموش کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر