۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

بازی ابرقدرتی، پشت پرده های سیاسی یا توهم توطئه!

یکی از بزرگترین افه های روشنفکری سیاسی ایرانی اینست که هر چه درست نگاه کنی بگی اتفاقات بزرگ سیاسی و حتی اجتماعی دوران اخیر به دست ابرقدرتها صورت گرفته و مدرکش را حتی خودشون رو کردن و میکنند، میگن خیر! اینها توهم توطئه ای بیش نیست، هر چی بدبختی میکشیم از خودمونه و اونها اصلاٌ اینکار ها را نکردن یا نمیکنند!

خب سوال اول: آنها نخواستن بکنند یا نمیکنند؟
پاسخ آنها به تناقض میرسد عده ای که میگن هرچی بدبختی میکشیم از بیشعوری خودمونه، پس چطور ابرقدقدها و اسمشو نبرها که به صراحت در عرصه رسانه ای و تبلیغاتی و پشت پرده ای سیاسی جهان به شدت نقش دارن نمیتونن، کاری به نفع خود بکنن؟
و یا چطور نمیخوان کاری بکنن درصورتیکه تو این جهان شلوغ پلوغ کار نکردن برای ابرقدرتها همون و کلاهشون را باد بردن، همونطور

سوال دوم:
اینکه روشنفکرهامون میگن توهم توطئه و میگن تموم بدبختی هامون از نفهمی خودمونه میخوان خودمون را بزرگ کنن یا کوچیک؟

خب معلومه از بدبختی خودمونه که قدرتها به کارهامون دخالت میکنن و موفق هم میشن ولی افرادی که از ارکان سیاست چیزی متوجه نمیشن، چطوری میخوان خودشون را حداقل به شکل واقعی بزرگ کنن و درست ببینن تا بقیه؟

خلاصه اینکه یک نویسنده ای شخصیتی مجنون و باحال تحت عنوان دایی جان ناپلئون ساخت تا بعدها خوابان هر آنکس که آگاهی سیاسی دارد را به این نام، ملقب کند
خدا را شکر که من حداقل این توهم توطئه دارم این روشنفکرها که جز تناقض و نابینایی هیچی ندارن!

خیلی هنرمندم که مثل مرده ها زندگی میکنم!

لیاقت این مردمی که خرافات اسلامی و شیعه را رها نکردن همین خمینی،خامنه ای، موسوی، احمدی نژاد و خاتمی وووو هستن که تقریباٌ عمرم را به لجن کشیدن و رفت. نبودن این حکومت جانی در تموم سی سال گذشته برای من آرزو بوده، حالا هم حس میکنم زنده به گور شدم، اگه میمردم راحت تر بود
از موقعی که صبح چشمام را باز میکنم تا شب که میبندم، این خرافات و کثافات که ازشون متنفرم به شدت دور و برم را گرفته خیلی هنرمندم که مثل مرده ها دارم زندگی میکنم!

اسلام، حکومت اسلامی و خامنه ای! بدبخت میکنند فرمانروایان به ته خط رسیده!

به موقعیت یک آدم به ته خط رسیده ای توجه کنیم که به شدت خود پرستست و اختیار بقیه را هم در دست دارد، تصمیمات دیوانه وار، مالیخولیای گذشته، بی فردایی و بی اعتباری، تمام آن چیزیست که به آنها حتی اختیار یک طویله را هم نباید داد ولی در این مملکت سه تای اینها که به شدت مختار هم هستند بر ما فرمانروایی میکنند:
1- اسلام قادر نیست در زمان حال زندگی کند که طالبان و احمدی نژادها با دیوانگی و جنایت میخواهند زنده نگهش دارند یا بقیه بی خیال حقیقتهای تاریخ گذشته، تنها به باورهای ارثی آن مینازند و به فکر اضافه کردن جمعیت اسلام و جمع کردن منافع به جیب خود هستند و خوش بین
2- در مقابل آن خوش بینی از این طرف، اسلام سیاسی که با همین مثلاٌ جمهوری اسلامی روشن تر به حیات اجتماعی خودهم لطمه زد و در حالیکه رابطه اسلام سیاسی با اسلام غیر سیاسی به شدت مخدوش است و شاید در بیش از دو سوم قوانینش به حکومت و اجتماع ارتباط دارد، این بن بست نه تنها این سطح که سطح اول را هم مخدوش میکند
3- و در کنار این دو موجود به شدت امنیتی و بت مانند، میرسیم به خامنه ای و احمدی نژادش که به وضوح به ته خط رسیده َن و مملکت مانند ماشینی بدون موتور و حتی چرخ روی سراشیبی که ابرقدرتها آنرا انداخته َن، دیوانه وار به سقوط میرود و با تز شریعتمداریش، فرمان ماشین را هم خودشان کنده َن تا راه پس و پیش نداشته باشد....

بیچاره ما که با این موجودات به ته، رسیده به فلاکت و بدبختی افتاده ایم و حیات ما بر روی کارتهای سوخته ای قرار دارد که تاریخ ایران در آینده ای نه چندان دور با تمام قدرت، تلاش میکند تا ما را با احمدی نژادمان فراموش کند!

آیا دینی جدید به وجود آمده؟

وقتی به تلویزیون داخلی و خارجی حکومت اسلامی ایران در سه دهه گذشته نگاه میکنیم، تماماٌ به شدت به تبلیغات دینی تعلق دارن، به طوریکه فکر میکنیم مگه دینی جدید بوجود آمده؟
شاید هم اینها فکر کرده َن که این دین اسلام تازه در آمده و نه هزار و چهارصد سال پیش، به عبارت دیگر با آن حجم محدود امکانات حتی در صدر اسلام هم این حجم تبلیغات برای اسلام صورت نمیگرفته

و این به معنی اینست که تمام اشتغال اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این کشور به گذشته ای دور تعلق دارن و نه تنها قابلیت عرضه جدید ندارند که به شدت تکراری، خرافاتی، پیش پا افتاده و عقب مانده هستن و نبض این مملکت در زمان نمیتپد و این درست "تجسم خاک بر سر شدن موجودی زنده است" و این ست معنی و مفهوم آخوند و ملا به تمام معنی موجودی خاک برسر که به شدت خاک بر سر میکند.