۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

اصلاحات انقلابی! یا حرف بی ارزش و گلستان بدون گل

دیکتاتوری مذهبی اصلاح نمیشود، تغییر میکند!
دانستن این مطلب واضح چقدر مشکلست که برای نفهمیدنش دائم جایزه هم به خود بدهیم؟
برای آنهایی که انقلاب را به بدی 1357 که یک تغییر سلطنت بود این کلمه آنقدر سنگین می آید که خود را به خواب زده ن که با این حکومت هیچ زمانی اصلاحات معنی نداشته ...

از بسیاری از مردم ایران که بپرسیم یک جورایی در این اطمینان و امید به سر میبرند که تا سال دیگر این حکومت از بین رفته است در حالیکه روشنفکرانمان حتی جرئت اسم بردن از براندازی را هم ندارند و حتماٌ میگوییم به خاطر احساس مسئولیتشان است ولی بایستی گفت به خاطر تنبلی در تولید فکر به خاطر غرور روشنفکری و عدم ائتلاف با هم و به خاطر عوامیتشان که هنوز هم میگویند ما دست قدرتهای بزرگ را که در از بین رفتن این حکومت همکاری کنند، خرد میکنیم ولی به جز خون جوانان وطن هیچ سلاحی هم ندارن و معلوم نیست به کجا میرسند


یک حکومت جابر و قاتل تنها از دو چبز میترسد: 1- دگرگونی و انقلاب و 2- تهاجم نظامی کشورهای خارجی...
درمورد دومی اینکه ملای حکومتی ضعیف که نه مردمش را دارد و نه اقتصاد موثرو نه در ظاهر روابط بین الملل قوی، در عین حال با جهان قدرتمند هم مبارزه میکند، یک ظاهر سازی بیش نیست و اینها اتفاقاٌ دارن با ادعای اتمی شدن با منویات قلبی قطب اول و دوم در قلب خاورمیانه حرکت میکنند و به بمب هم خواهن رسید تا برگهای برنده برای ابرقدرتها در این منطقه پر انرژی وجود داشته باشد به عبارت بهتر مردمی که اختیار مملکت و منافع ملی خود را ندارن، حاکمانی که مراقب کشورشان نیستن و همسایگانی که روابطشان بر اساس جنگهای طولانی تعیین شده باشد به درد این میخورن که طعمه قدرتهای بزرگ باشن و هستن

ولی در مورد اولی، عزت الله سحابی نامه ای مینویسد که اصلاٌ اسم انقلاب را هم نیاورید تا قوت قلبی برای حکومت سرکوبگر و قاتل باشد و همینطور روشنفکران مذهبی در بیانیه ای، ده خواسته دگرگون کننده نظام ولایت فقیه را به اسم اصلاحات بر میشمارن که تاکیدی بر این نکته هست که حیف از جوانان این مرز و بوم با این روشنفکرانشان!
همینطور پنج روشنفکر مذهبی به اسم اصلاح بیانیه ای داده و شرط هایی گذاشته ن که با انقلاب هیچ فرقی ندارد

گرچه بهتر نیست تو این کره زمین نگاه کنیم و ببینیم کدام دیکتاتور مذهبی با نوعی اصلاحات از بین رفته؟ و ما بر روی کدام قبر در حال گریه کردن هستیم؟

چه بخواهیم باور کنیم چه از این حرفهای بی ارزش بزنیم و ادعای دلسوزی هم داشته باشیم _ و برایمان مهم نباشد که درست مثل جنگ ایران و عراق عده ای در پای این حرفها دارن میسپارن جان و عده بسیار بیشتری هزینه میدهن_ خواستن انقلاب تنها صلاح این مردم در مخالفت با این حکومتست و بس ..، حالا چه کسی دیده میشود که تنها صلاحش را به دست طرف مقابل بدهد و ادعای مقابله هم داشته باشد؟ البته این کار نوبر در روشنفکری این مملکت کم دیده نمیشود و اگر صدها سال دیگر هم هزینه دهیم باز بیدار نمیشون... ای بابا روشنفکران عزیز اگر شما توان روشنبینی را ندارید و اگر توان ندارید حداقل با هم ائتلاف کنید تا قدرتمند شوید و ابهام آینده را از بین ببرید چرا تلافیش را سر واژه ها در میاورید؟ و از چیزی دم میزنید و چیزدیگری میخواهید؟

آقا جان اینها همه مال زمانی بود که مردمان ترسو وجود داشتن، درست نگاه کنید هزاران نفر در زندانها هستن و ده ها نفر کشته شده و مورد تجاوز قرار گرفته ن و باز هم این جنبش در حرکتست

اینها که جرعت ندارن از قربانیان و زندانیان جنبش خود دفاع جانانه بکنن و آنها را رها میکنن زیر چنگال حکومتی فاسد و با نوعی التماس از جانیان میخواهن که با اسیرانشان خوب برخورد کنن و ابراز میکنن این حکومت میتواند حتی یک مـــــــــــــــــيلييييييييييييييييييون نفر را بکشد و آب هم از آب تکان نخورد، تسلیم شده ن و جنبش سبز هم اگر تسلیم شده راهش را بکشد و برود
حکومت با محارب اعلام کردن حکم انقلابی خواهان، ترس خودش را از این واژه نشان داده و روشنفکران عزیز ما در تله آن افتاده ن

درست نگاه کنیم، اگر در طی سی سال یک انقلاب داشتیم و جنگی هشت ساله که هر روز از 100 تا 200 نفر فقط کشته گرفته ولی باز هم وضعمان اینست البته که از نظر برخی مشکلی ندارد و معلوم نیست این چه دلسوزی و چه تفکریست برای ایران و ایرانی که به جای فریاد انقلابی سردادن، تک تک در آتش بی حاصلی که هشت سال دوران دوم خرداد را هم نابود کرد بسوزیم؟ و ایران را به سیاهی و پارگی کشانیم تا این هزینه سنگین به یکباره داده شود که بعد از آنهم باز مملکت در ابهام و نابسامانی دیگری سقوط کند

کار این مملکت با خواست "انقلابی کم هزینه" با تدوین "منشور محبت" و "خواست ایران مترقی" که در مقاله قبلی اشاره شد درست خواهد شد وروشنفکرانمان به جای اینکه در این وضعیت به کار اصلی خود بپردازن تولید فکر کنن با هم متحد شوند و با قدرتهای بزرگ دست همکاری بدهند، همه کاری میکنند به جز کار اصلی خودشان و اینرا بدانیم به جز اینکه به درستی ایرانی قدرتمند بخواهیم هر کشته ای که بدهیم، قربانیست نه شهید!

(البته اینجا خاصیت جنگ هشت ساله انکار میشود چون هیچ قدرتی به صدام حسین اجازه نمیداد که تهران را فتح کند و در دوران جدید بزرگ کردن کشورها دیگر معنایی ندارد آنها که در جبهه های جنگ بوده ن اگر درست دیده و راست بگوین اینرا خواهن گفت که چگونه توسط قدرتهای بزرگ نه قربانیان، تعادل بین دو طرف برای جنگی بلند مدت برقرار شد...... (از روسیه در منطقه، قوی تر نداشتیم و از افغانستان هم ضعیف ترجنگ طولانی آنها چه شد؟) واینجا تمام دعوا سر لحاف ملا بود ولی در عوض، کوچکتر شدن کشورها خیلی معنا خواهد داشت و ایران با این روشنفکرانش و مردمانی که به طور طبیعی به آنها گوش میدهند، مطمئناٌ بعد از کلی هزینه به این سمت حرکت خواهد کرد)

۲ نظر:

  1. نازنین بهتر نیست شما که به دیگران حمله میکنی با نام خودت بنویسی تا بدانیم که چه کسی این همه روشن اندیشانه و دلسوزانه مینویسد...
    اولین بار من در مقالاتم از لغت اصلاح انقلابی صحبت کردم و اگر بدانم که با چه کسی روبرو هستم حاظرم با شما در یک بحث منصفانه شرکت کنم...
    پر مهر
    آرش حسینی پزوه

    پاسخحذف
  2. آرش عزیز درود!
    من بعد از خواندن بیانیه 5 روشنفکر مذهبی به اصلاحات انقلابی رسیدم وگرنه چیزی در گذشته در این مورد نخوانده بودم
    و البته اصلاحات انقلابی با اصلاح انقلابی هم فرق داره و نام مشخص منهم بهزاد درستی هست و بعد از اینکه مقاله شما را در مورد اصلاح انقلابی خواندم نظرم را میگم و پیشنهاد خوبی هست

    به هر شکل خوشحالم که یک واژه و سوء تفاهم باعث رابطه و هم فکری شده و ممنونم

    پاسخحذف